روشهای ایرانی (بهروز رضایی منش)

استادیار گروه مدیریت دولتی دانشگاه علامه طباطبایی

روشهای ایرانی (بهروز رضایی منش)

استادیار گروه مدیریت دولتی دانشگاه علامه طباطبایی

«مدل علم اسلامی» از دیدگاه دکتر عبدالکریم سروش

 

«مدل علم اسلامی» از دیدگاه دکتر عبدالکریم سروش

 

تلخیص از : بهروز رضائی منش[1]

عبدالکریم سروش در کتاب "علم چیست، فلسفه چیست" (چاپ 14، انتشارات صراط، 1379، صص 115-84) در مبحث "علم و عالم در بینش اسلامی" کوشش نموده تا با دادن اوصاف و ویژگیهایی فراگیر "علم اسلامی" را توصیف کند. اوصاف «مدل علم اسلامی» از نظر سروش به شرح زیر می باشد:

1- « وارث نبی بودن عالمان»، به استناد حدیث معتبر «العلماء ورثهُ الانبیاء» (عالمان وارثان پیامبرانند). به این فکر کنید که چه چیزی جز صفت هدایتگری است که از سوی انبیاء به عالمان به ارث می رسد؟

2- «خشیت خدا داشتن عالمان» به استناد: «انما یخشی الله من عبادهِ العلماء» (فاطر:28) (یعنی از بندگان تنها عالمان خشیت خدا را دارند) و این سخن امیرالمومنین که «و حسبک من العلم ان تخشی الله و حسبک من الجهل، ان تُعجب بعلمک» (یعنی آن که علم را علم می کند خشیت است و آن که علم را جهل می کند، عجب و خویشتن بینی است).

3- « هدایت گری علم»: به استناد «من ازدد علماً و لم یزدد هدی، فقد ازداد من الله بعداً» (یعنی هر کس علم او افزونی گیرد اما هدایت او افزون تر نشود، دوری او از خداوند بیشتر شده است). بدین معنا که اگر علمی هدایتگری نداشته باشد، علم نیست و جهل است.

4- « وحدت علم و عالم در اسلام»: در اسلام علم و عالم با هم وحدت دارند. بنابراین اگر عالم بیطرف نبود، علم هم بیطرف نخواهد بود.

5- «ذومراتب بودن علم در اسلام»: به استناد «لو علم ابوذر ما فی قلب سلمان لکفّره او قتله»( اگر ابوذر می دانست در دل سلمان چه می گذرد، او را تکفیر می کرد یا او را می کشت). و نیز «و اذ لم یهتدوا به فسیقولون هذا افک قدیم» (احقاف:11). (یعنی وقتی که خودشان به چیزی راه نیابند، می گویند باطل است، کفر است، افسانه است). و یا امام علی (ع) به فرزندش حسین(ع) و پیش از او به حسن(ع) این امر را توصیه کرده بود: «جواهر علمی (جوهرِ علم) نزد من است که اگر من آنها را آشکار کنم به من خواهند گفت که تو بت پرستی و کسانی از مسلمانان ریختن خون مرا مباح خواهند شمرد و این کار بسیار قبیح را پسندیده خواهند دانست(المحجّه البیضاء، ج1، ص65). 

  6- «صُمت و حلم اور بودن علم اسلامی»: ما (در تفکر اسلامی) علم را علم نمی شناسیم، مگر اینکه صمت آور و حام آور باشد. پیامبر نیز فرمود: «ما جمع شیء الی شیء افضل من حلم الی علم» یعنی هیچ مقارنتی افضل از مقارنت علم و حلم نیست. و حلم همان تسامح و تحمل و زدودن تعصب است. و صمت هم سکوت و صامت بودن عالم است. و نگوید مگر از سر ضرورت و هدایتگری و نه از سر هوای نفس.

7- « علم اسلامی علم نافع» است: پیامبر(ص): نعوذ بالله من علم لا ینفع، یعنی پناه می برم از علمی که نافع نیست. امیرالمومنین (ع) نیز دربارة متقین (خطبة 184) گفته اند که: غضوا ابصارهم عمّا حرّم الله علیهم، و وقفوا اسماعهم علی العلم النافع لهم، یعنی متقین چشمان را از محرّمات می بندند و گوششان را تنها به علم نافع می دهند. پیامبر (ص) نیز فرموده اند: العلم علمان، علم علی اللسان، فذلک حجه الله عزّ و جلّ علی ابن آدم، و علم فی القلب، فذلک العلم النافع، یعنی علوم زبانی (اکتسابی) داریم و علوم قلبی (لدنی) داریم که این دومی علم نافع است(المحجه البیضاء، ج1، ص125). پس علم مضر همان علم مضل است و علم هادی همان علم نافع است.

8- «علم اسلامی قدرت تمیز حق از باطل ایجاد می کند»: قرآن کریم می فرماید: «و یری الذین اوتوا العلم الذی انزل الیک من ربک هو الحق» (سبا:6)؛ یعنی اهل علم خواهند یافت که آنچه بر تو نازل شده است، حق است. و نیز قرآن به ما می گوید: «شهد الله انه لا اله الا هو و الملائکته و اولوا العلم قائماً بالقسط» (آل عمران:18) یعنی صاحبان علم همراه با ملائکه شهادت به وحدانیت خداوند می دهند. اگر علم چنین صفاتی را با خود نداشته باشد، علم اسلامی محسوب نمی شود و کسی هم که صرفاً این علوم را بداند و فاقد صفات یاد شده باشد عالم نامیده نمی شود. بنابراین در عالم رفته رفته گرایشی به طرف تمیز حقانیت وحی و همچنین تمیز وحدانیت خداوند پیدا شود. و همة اینها البته در همان حق یابی، در نور بودن و در هدایت بودن علم نهفته است.

9- «علم اسلامی علم ایمن است»: علی (ع) به کمیل گفت: مردم سه دسته اند یا عالم ربانی اند، یا دانشجویان راهرو نجات اند و یک دسته هم پشه های پراکنده در فضا هستند که به هر طرف باد بیاید به همان طرف می روند. سپس فرمود: « إِنَّ هَاهُنَا لَعِلْماً جَمّاً» یعنی در اینجا -در سینة من- علم انبوهی هست. «لو اصبت له حمله» یعنی ای کاش حاملانی برای این علم پیدا می کردم. سپس فرمود «بلی اصبت لقنا غیر مأمون علیه» بله! آدم های تیزهوش پیدا می شوند، ولی آدمهای امینی نیستند که بشود علم را به دستشان سپرد؛ امین علم نیستند.

10- «علم اسلامی تابع امیال و شهوات عالم نیست»: آن حضرت در ادامة سخنان خود به کمیل گفتند: «او منهوماً باللذه سلس القیاد للشهوه» (و یا کسانی اند که به سهولت تن به امیال خودشان می دهند.)

11- «علم تجاری یا تاجرانه یا سوداگرانه که ابزار و وسیله ای در دست ثروت اندوزان دنیاپرست است، علم اسلامی نیست»: «او مغرماً بالجمع و الادخار» (و یا ثروت اندوزان دنیاپرستند.) «کذلک یموت العلم بموت حاملیه» (که اگر چنین پیش برود دیگر علمی بر جا نخواهد ماند و با مرگ حاملان راستین اش علم خواهد مرد.)

12- «علم نوری که بصیرت آور، یقین آور و غیراکتسابی است، علم اسلامی است». امیرالمومنین (ع) دارند که : «اللهم بلی! لا تخلوا الارض من قائم لله بحجه»، یعنی آری بخدا زمین از حجت خدا خالی نمی ماند. (سپس در وصف این حجت های الهی فرمودند) : «هجم بهم العلم علی حقیقه البصیره و باشروا روح الیقین»  یعنی (این افراد کسانی هستند که) علم همراه با بصیرت به آنان هجوم می آورد (و اینان غافلگیر علم می شوند=علم لدنی و نوری و غیراکتسابی است. آنان به سراغ علم نمی روند، علم به سراغ آنان می آید، علم بر آنان می تابد و آنان را فرا می گیرد، ما در برابر این هجوم منفعلیم. بومی می شویم که او در ما نقاشی می کند و در ما اثر می گذارد). روح یقین با وی همنشین می شود. این همان معنای هدایتگری علم اسلامی است که گفتیم. زیرا نور عین هدایت است. مگر هدایت چیزی جز روشنایی و نور است. این نور ما را روشن می کند. روشن شد! این همان معنای علم خشیت آور است. چون وقتی بر فرد هجوم می آورد فرد در برابر عظمتش کاری نمی تواند کند جز اینکه به زانو بیافتد و به سجده بیافتد و به گریستن بپرداز و به سکوت در آید و از دیدن آنچه (جمالی) که می بیند مبتهج شود. (این افراد تنها خور هم هستند!!!). امام جعفر صادق (ع) می فرمایند: لیس العلم بالتعلّم، انّما هو نور بقع فی قلب من یرید الله تبارک و تعالی ان یهدیه. یعنی «علم زیاد خواندن نیست، بلکه نوری است که خداوند در دل بعضی از افراد می افکند تا هدایت را نصیب آنان کند. (شیخ بهایی این حدیث را در داستان ملاقات «عنوان بصری» با امام صادق (ع) بیان کرده است). اگر این علوم رسمی و رایج، روح ما را سراپا طلب و وجود ما را سراپا چشم نکنند، آن نور در ما نخواهد تابید. و اگر این قیل و قالها گوش را از شنودن نوای آن محبوب باز دارند، حقا که جهلی و خلائی از آن بالاتر نخواهد بود.

 

 

 به قول شیخ بهایی:

علمِ رسمی، سر به سر قیل است و قال-------- نه از او کیفیتی حاصــل، نه حـــال

عـلم   نبود   غیر   علم  عاشــــقی---------  ما بقی   تلبــیس   ابلیــس  شــقی

دل که  فارغ  شد  ز  مهر  آن  نگار ---------  سنگ استنجای شـیطانش  شـــمـار

وین  علوم  و  این  خیالات  و  صور --------  فضلة  شــیطان بود بر آن  حـــجر

شرم  بادت  زانکه  داری،  ای دغل! ---------- سنـگِ  استـنجای  شـیطان  در بغل

چند  چند  از  حکمتِ  یونانـیان  ----------  حکمتِ  ایمانیان   را  هـم  بـخوان

لوح دل از رجسِ شیطانی بشـوی -----------  ای مدرس! درسِ عشقی  هم بگوی

از اینجاست که موضع و موقعیت همة علوم رایج از فلسفه تا فیزیک، در اسلام دانسته می شود. فضای ضمیر اگر روشن شد، این علوم رسمی هم منور و معطر می شود. و اگر فضای ضمیر ظلمانی بود، این علوم زبانی هم جز بر ظلمت نمی افزایند. اگر علوم نور نیاورند، اگر موجب تاریکی باشند، اگر ذره ای از غرور صاحب این علوم کم نشده باشد، ذره ای صمت و هدایت به او افزوده نشده باشد، ذره ای روشنایی در او پیدا نشده باشد، و به قول مولانا اگر این علوم بجای اینکه مرکب او باشند، راکب او و سوار او شوند و او را سنگین بارتر کنند، آنجاست که نام علم نهادن بر آنها جائز نیست. هر چه هستند «علم» نامیده نمی شوند؛ باری هستند بر دل یا تفریحی و بازی ای هستند برای اهل دنیا، و یا مشغله ای هستند برای ذهن بازیگر. اما راهگشا و جانفزا و هدایت بخش و طهارت زا و مایة سبک سیری (راحت پرواز روح کردن) و روشن روانی هرگز نیستند. آن علوم از جنس تقلیدند نه تحقیق. برای فروش اند نه آوای سروش. و پیداست که آنچه در صاحب (آن) ایجاد می کنند جز توقع و جز تکبر و جز خودنمایی و مشتری یابی هیچ نیست.

در حالی که  می دانیم "علم غربی" بر اساس آرای بیکن و نیچه دارای اوصافی چون  نیروطلبی و خواست قدرت و چیرگی و سلطه است و در نسبت به اخلاق و  ارزش بی طرف است و نسبت به آنها استقلال دارد. غربیان به جسمِ علم و علمِ جسم قانع اند و ما مسلمین باید به چشمِ علم و علمِ چشم بیاندیشیم:

علم های «اهلِ دل»  حمّالـشان ----- علم های «اهلِ تن»  اَحمالشان (مثنوی، دفتر اول، بیت 3452)

هین مکش بهرِ هوی آن بارِ علم ------ تا ببینی در درون انبارِ علم (مثنوی، دفتر اول، بیت 3457).



[1] . استادیار دانشگاه علامه طباطبائی rezaeemanesh@gmail.com

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد