فصل هشتم: دین و همبستگی، دیدگاه دورکیم درباره دین
برجستهترین نظریهپرداز در جامعهشناسی دورکیم است که بیشترین تأثیر را بر جامعهشناسی دین داشته است. برخی اندیشهها و جنبههای رهیافت مذهبی دورکیم تحت تأثیر «رابرتسون اسمیت» است که کتابی در بررسی دین باستانی سامی با عنوان سخنرانیهایی درباره سامیان منتشر کرد.
رابرتسون اسمیت بیشتر بر عملکردها تأکید میورزید تا باورداشتها.
به استدلال او، عملکردهای مذهبی مانند تشریفات و مناسک و نه باورداشتها اهمیت بنیادی دارند. به نظر او برای شناخت دین نخست باید شیوههای عملکرد مردمی را تحلیل کرد و نه باورداشتهایشان را. به نظر وی عملکردها اهمیت درجه یک و باورداشتها اهمیت درجه دو در دین دارند.
او بر ماهیت الزامی مراسم دینی تاکید داشت بخش اعظم دین را القا شده در ذهن اعضای جامعه می دانست. دورکیم پس از اسمیت دین را بازنمودهای جمعی جامعه نامید. اسمیت بر پیوند دین و تابعیت سیاسی تاکید دارد و دین را یک قضیه ی گروهی اجتماعی و دارای ماهیتی اساسا سیاسی می داند.
به نظر اسمیت دین دو کارکرد دارد: یکی تنظیم کنندة رفتار فردی برای خیر همگان است و دیگری برانگیزانندة احساس اشتراک وحدت اجتماعی مثل مناسک و ... به عقیده او آدمیان به مناسک و مراسم بیشتر توجه دارند تا آموزه های مذهبی، و از همین روی جامعه شناسی باید نخست به این مسئله توجه کند که آدمها چه کاری انجام میدهند نه آن که چه میگویند.
به عقیدة دورکیم هیچ دینی نیست که ساختگی باشد بلکه هر دینی با هر صورتی حقیقت دارد. چرا که به عقیده او اگر دین یک توهم توتمی بود این همه زمان عمر نمیکرد.
دین چیزی جز نیروی جمعی جامعه بر افراد نیست. دین زاییده مناسک است که از طریق مشارکت در مناسک و مراسم قدرت اخلاقی جامعه آشکارا احساس می شود و تقویت و تجدید می شود. او مناسک را به روش کارکردگرایانه تبیین می کند.
انتقادهای وارد شده به او سه دسته اند: روش شناختی، نظری و مردم انگارانه-تجربی.
کار او بر اساس داده های محدود و گروه های استرالیا انجام شد. و این بیان که اگر کسی یک جامعه بسیار ساده از جهت تحول تکنولوژیکی را بررسی کند در واقع می تواند ساده ترین صورت دین را نیز مشاهده کند درست نیست. مورد دیگر در قدرت و اقتداری است که او به جامعه می دهد ودین واخلاق را همان ندای جامعه می داند، در حالی که اخلاق ممکن است به مقابله با جامعه برخیزد. او دین را نیروی اساسا یکپارچه ای می داند که بر این اساس نمی تواند تفاوت فرقه و دین ها در یک جامعه را توضیح دهد.