روشهای ایرانی (بهروز رضایی منش)

استادیار گروه مدیریت دولتی دانشگاه علامه طباطبایی

روشهای ایرانی (بهروز رضایی منش)

استادیار گروه مدیریت دولتی دانشگاه علامه طباطبایی

فقر نظریه پردازی

در جوامع مردمسالار و در سایه آزادی، انگیزه افراد برای رشد علمی و بروز خلاقیت ها دائم تحریک و تحریض می شود، ضمن اینکه تشکیل انواع موسسه های تحقیق و توسعه و نهادهای غیردولتی علمی و پژوهشی در کنار دانشگاهها و کارخانه ها، که از سوی بخش خصوصی حمایت مالی و معنوی می شوند، امکان کار جمعی و تجمیع دانش و تجربه را برای محققان و دانش پژوهان و فن آوران فراهم می آورد. نقش دولتها در این باره فقط فراهم آوردن بستر مناسب و حداکثر خریداری تولیدات فکری و فنی است که به کار دولتداری و اداره بهتر امورشان می آید، و هرگز این دولتها در پی سفارش و دستور و امر و نهی و اداره و جهت دادن به دانشمندان و محققان و... نیستند، در عین حالی که بیشترین سود و بهره رااز جریان و مسیر می برند. در واقع این جامعه مدنی است که در سایه مجموعه شرایط، بطور خود انگیخته و آزادانه، متکفل این امر بوده و مسیر پویای علمی و فنی و « نظریه پردازی » های لازم را برای به هنگام کردن اداره جامعه و پیشترفت آن فراهم می آورد و دولت هم از آن بیشترین بهره می برد. فقط کافی است نگاهی به فهرست بالا بلند موسسات و نهادهای علمی و پژوهشی در کشورهای مردمسالار بیاندازیم که هیچ وابستگی به دولتها ندارند اما هرساله کارنامه بسیار درخشان و موفقی در انجام کارهای علمی و پژوهشی و فنی و « نظریه پردازی » دارند. چاپ هزاران کتاب در تیراژ میلیونی و دیگر تولیدات فکری و نظری و ثبت هر روزه دهها اختراع و نوآوری فنی از سوی این موسسات و نهادها شاهدی براین مدعاست. خلاصه اینکه راز و رمز توسعه یافتگی کشورها را باید در این مقوله یافت که در درون این واحدهای ملی جامعه مدنی ای وجود دارد که از دل آن بطور دائم نوآوری علمی و « نظریه پردازی » برون می آید و جامعه و دولت را تغذیه فکری و برنامه ریزی برای عمل می کند، و این « نظریه » هاست که هر کشور را به سوی آینده بهتر می برد، و روشن است که دلیل توسعه نیافتگی بسیاری از دیگر کشورها را باید در « فقر نظریه پردازی » در درون این واحدهای ملی یافت.

بنظرم یکی از اصلی ترین مشکلاتی که کشورمان در حال حاضر با آن مواجه است « فقر نظریه پردازی » است. کالبد شکافی این موضوع بحث مبسوطی را با مشارکت فعال اندیشمندان و به ویژه دانشمندان و دانشجویان علوم انسانی و اجتماعی می طلبد که متاسفانه فضای امنیتی نظامی موجود در کشورمان اجازه چندانی نمی دهد که اندیشمندان و اهل نظر بتوانند آزادانه در این باره وارد میدان بحث و نظر شوند، و البته دغدغه این نویسنده هم فقط در حد طرح این بحث و نکاتی در این باره است. 

یادآور می شوم که شکل گیری انقلاب اسلامی و پیروزی آن، علاوه بر شرایط مادی زمینه ساز، مرهون « نظریه پردازی » افرادی چون بازرگان، شریعتی، طالقانی، شهیدان مطهری و بهشتی و باهنر و... در یک دوره تاریخی نزدیک به چهار دهه بوده است. بخش قابل توجهی از این « نظریه پردازی » ها پس از پیروزی انقلاب در قالب مواد قانون اساسی جمهوری اسلامی درآمد تا راهنمای عمل اداره کشور توسط دولتمردان باشد. برای حیات پویای جامعه و نظام این « نظریه پردازی » ها باید با توجه به مقتضیات زمان تداوم می یافت و محتوای قانون اساسی هم بروز می شد اما بدلائلی می توان گفت که در گذر زمان این اتفاق نیافتاد و نوعی انجماد فکری بر جامعه و مواد قانون اساسی هم حاکم شد، بگونه ای که می توان گفت جامعه ما به تدریج به بیماری « فقر نظریه پردازی » مبتلا شده و هم اکنون شدیدا از این بیماری رنج می برد. 

یکی از اصلی ترین دلائل رخداد « فقر نظریه پردازی » در جامعه ما فقدان جامعه مدنی است. فراموش نکنیم همه آنانی که در سال های قبل از انقلاب به « نظریه پردازی » در چارچوب آموزه های اسلامی پرداختند و به شکل گیری انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن یاری رساندند به جامعه مدنی و نهادهای مستقل از حاکمیت تعلق داشتند و از نوعی آزادی و استقلال در این باره برخوردار بودند، در حالیکه در سال های پس از انقلاب حاکمیت در پی سلطه بر جامعه مدنی و هضم نهادهای آن در دولت برآمد به گونه ای که دامنه این دست اندازی به حوزه های علمیه، که از استقلالی مالی و فکری هزار ساله برخوردار بودند، کشیده شد، و دراین روند هر تحقیق و پژوهش و « نظریه پردازی » در کشور باید بصورت دستوری و سفارشی از سوی حاکمیت انجام می گرفت، و البته نتیجه چنین وضعیتی جز کشتن خلاقیت و نوآوری فکری و « نظریه پردازی » آزاد نبود! شاهد مدعا اینکه به رغم همه ادعاهایی که به ویژه در دو دهه اخیر در باره دانشگاه اسلامی، علوم انسانی اسلامی، اقتصاد اسلامی و...و از وجه سلبی مقابله و معارضه با علوم انسانی رایج در دنیا شده است، آثار منتشره ای که نشاندهنده « نظریه پردازی » در زمینه های مورد ادعا باشد اندک شمار است ، درحالی که بازار کتاب های ترجمه، که در برگیرنده بخش اندکی از تولیدات فکری و نظری کشورهای توسعه یافته و مردمسالار است، جای چندانی برای مانور و اثرگذاری این آثار باقی نمی گذارد. 

« فقر نظریه پردازی » را به ویژه می توان در مسائل مبتلا به اجتماعی، که حاکمیت هر روزه با آن مواجه و درگیر است، ملاحظه کرد که نمونه بارز آن " مسئله حجاب " است، و اینکه مجموعه حاکمیت فاقد یک تحلیل و نگرش مشترک در این باره است، و از اینرو فاقد یک سیاست روشن در مواجه با این موضوع بوده و دچار آشفتگی فکری و عملی در برخورد با آن است. نمونه دیگر اینکه در دوران حاکمیت یکدست اقتدارگرایان برکشور این ادعا مطرح شد که برنامه ریزی ها توسعه پنج ساله آلوده به اندیشه ها و علوم انسانی غربی است، و با همین بهانه بود که احمدی نژاد به انحلال سازمان مدیریت و برنامه ریزی اقدام کرد، و اینها در پی تدوین " الگوی پیشترفت اسلامی- ایرانی " برآمدند، و البته هزینه قابل توجهی هم برای دستیابی آن تخصیص دادند، و به سراغ افراد و موسساتی که همین ادعا را داشتند، رفتند، و قرارداد هایی تحقیقی و پژوهشی بسیاری بستند اما تا امروز محصول قابل ارائه ای در این باره عرضه نشده است! قطعا تا زمانی که حاکمیت به جامعه مدنی اجازه فعالیت ندهد و همچنان بخواهد با دستور و سفارش کار علمی و پژوهشی را به پیش ببرد، کشور از بیماری « فقر نظریه پردازی » رهایی نخواهد یافت. فقط در سایه آزادی و جامعه مدنی فعال و پویا می توان به پیشترفت های علمی و پژوهشی و فنی و « نظریه پردازی » مقوم توسعه یافتگی دست یافت و تجربه بشری جز اینرا نشان نمی دهد.

جدای از این دلیل بنیادی، دلیل دیگر « فقر نظریه پردازی »، فقدان " تفکر انتقادی " در جامعه ماست، به گونه ای که این شیوه حتی در میان اندیشمندان و نخبگان ما جایگاهی شایسته و بایسته ندارد، درحالیکه یکی از شرایط زمینه ساز « نظریه پردازی » رواج یافتگی " تفکر انتقادی " در جامعه، و به ویژه در میان اندیشمندان و دانشجویان است. نگاهی به سرنوشت افرادی که در گذشته کمر همت به نوآوری فکری و « نظریه پردازی » در جامعه ما بستند، شاهدی براین مدعاست. علاوه بر اصلاح بنیادین در نگاه حاکمیت برای میدان دهی به جامعه مدنی و فراخ سازی آزادی محققان و پژوهشگران و نظریه پردازان، باید به رواج " تفکر انتقادی " در جامعه یاری رساند. در صورت رخداد چنین تحولی می توان انتظار داشت که در تناسب با شرایط حادث کشورمان به تدریج از دام بیماری « فقر نظریه پردازی » رهایی یافته و راه رشد و توسعه و تعالی را در پیش گیرد، درغیراینصورت این بیماری عمیق تر شده و اسباب مردگی بیمار را رقم خواهد زد.
 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد