روشهای ایرانی (بهروز رضایی منش)

استادیار گروه مدیریت دولتی دانشگاه علامه طباطبایی

روشهای ایرانی (بهروز رضایی منش)

استادیار گروه مدیریت دولتی دانشگاه علامه طباطبایی

مهارتهای زندگی


مهارت خودآگاهی: توانایی شناخت نقاط ضعف وقوت ،نیازها،تمایل هاوتصویرواقع بینانه ازخود است تاحقوق فردی،اجتماعی ومسئولیت های خودرابهتربشناسیم.

مهارت همدلی: همدلی یعنی این که فردبتواندمسائل دیگران راحتی زمانی که درآن شرایط قرارندارددرک کندوبه آنهااحترام بگذارد...

 

مهارت روابط بین فردی: مهارتی است که موجب می شودضمن تقویت روحیه مشارکت،اعتمادواقع بینانه وهمکاری بادیگران بتوانیم مرزهای روابط بین خو د و کسانی که دوستشان داریم راتشخیص دهیم ودرارتقای ایجادصمیمانه و دوستانه قدم برداریم.

 

مهارت ارتباط موثر: کسب این مهارت به مامی آموزد برای درک موقعیت دیگران چگونه به سخنان آنان فعالانه گوش دهیم و چگونه دیگران راازاحساس ونیازهای خودآگاه کنیم تاضمن به دست آوردن خواسته های خودطرف مقابل نیزاحساس رضایت کند.

 

مهارت مقابله بااسترس: دردنیای امروز،همواره باتغییرات وسیع وپیچده ای مواجه ایم وهرتغییری بافشارهای روحی وروانی همراه است.میزان استرس اگربیش ازحدوطو لانی باشدبرزندگی وعملکردماتاثیرمنفی می گذاردومشکلات جدی وزیادی رابرای ما به وجود خواهد آورد.

 

مهارت مدیریت برهیجان: ماهمواره بااحساسات وهیجانات مختلفی مثل خشم،ترس،لذت،غم و...روبرو هستیم که آنها برتصمیم گیری ونحوه زندگی وروابط مابادیگران اثر می گذارد.شناسایی وکنترل این احساسات وهیجانات قسمتی ازمهارت مدیریت برهیجان می باشد.

 

مهارت حل مسئله: ماهرروز بامسائل فراوانی رو به رو هستیم که برخی ساده وبرخی پیچیده اند.مهارت حل مسئله این توانایی رابه مامی دهدکه باتوجه به تجربه های عملی توانمندی های ذهنی خودبتوانیم درجهت حل مسئله یا مشکل قدم برداریم وبه نتیجه مطلوب دست یابیم..

 

مهارت تصمیم گیری: انسان درمسیرزندگی همواره نیازمندتصمیم گیری های مختلف است وموفقیت در زندگی درگرو تصمیم گیری درست وبه جای اوست. مهارت تصمیم گیری به ما کمک میکند تابااطلاعات وآگاهی کافی وباتوجه به اهداف واقع بینانه خود،ازبین راه حلهای مختلف بهترین راه حل راانتخاب کنیم وبه کاربگیریم وپذیرای پیامدهای آن باشیم.

 

مهارت تفکر خلاق: فکرکردن مهارتی است که از کودکی می آموزیم.مهارت تفکرخلاق،قدرت کشف وتولید اندیشه جدیدرابرای ما فراهم می آورد.این مهارت به ما کمک میکندتادرمواجهه باحوادث ناگوار احساسات منفی خودرا به احساسات مثبت تبدیل کنیم .تفکرخلاق نوع دیگر دیدن است..دراین تفکرهیچگاه مشکل یک عامل مزاحم به حساب نمی آیدبلکه یک فرصت برای کشف راه حل های نووبدیع تلقی میشودکه تا کنون کسی به آن توجه نکرده است..

 

مهارت تفکرنقادانه:

درباره موضوع  سئوال واستدلال کنیم،سپس آن رابپذیریم یا رد کنیم..کسانی که ازتفکر نقادانه برخوردارند.فریب دیگران را نمی خورند وبه را حتی جذب گکسب این مهارت به مامی آموزد تاهرچیزی رابه سادگی وبی قیدوشرط قبول یا ردنکنیم.ابتدا درباره آن موروهها وافراد و مواد مخدر نمی شوند،چراکه همواره با سوال کردن به عاقبت کار می اندیشند..این تفکر رو درخودتون پرورش دهید.

محمود سریع القلم: آسیب شناسی جامعه

دکتر سریع‌القلم
کد خبر: ۳۶۷۳۹۸
تاریخ انتشار:۰۷ دی ۱۳۹۲ - ۱۰:۰۷-28 December 2013
کانون گفت‌وگوی آرمان با استاد دانشگاه شهید بهشتی امید به تحول در نظام باورهای مردم ایران است. اکثریت صاحبنظران بر این باورند که این تحول، در راستای گرایش مردم ایران به‌سوی دو مولفه مهم عقلانیت و مدنیت صورت می‌پذیرد. در راستای تحقق این دو مولفه مهم لازم است که تشکل‌ها مدیریت جوامع را کنترل کنند. شهروندان در این تشکل‌هاست که یاد می‌گیرند در جمع انسان‌های دیگر در پی تحقق اهداف فردی، جمعی و ملی باشند. کم‌توجهی به اهداف جمعی و نارسایی‌های گسترده در توجه به مسائل ملی، ازجمله جدی‌ترین مسائل نظری در مدیریت کارآمد است. همیشه این سوال مطرح بوده است که چرا تفاهم در میان ایرانیان با سختی به‌دست می‌آید و وقتی هم حاصل شد، ناپایدار است؟ چرا خودانتقادی در میان ایرانیان رسم نیست؟ چرا ما ایرانی‌ها به‌شدت احساسی و هیجانی هستیم و به‌رغم هوش و استعداد تحصیلی، از تدبیر و عقلانیت کمتر استفاده می‌کنیم؟ چرا با وجود فرهنگ عمیق دینی و باستانی عمدتا سعی داریم خود را با فرهنگ دیگر کشورها تطبیق دهیم؟ باید اذعان کرد که نوع انسانی که تاریخ استبداد در ایران تولید کرده است، مناسب توسعه‌یافتگی قرن بیست‌ویکم نیست. جامعه‌شناسان و انسان‌شناسان بر این باورندکه تنها راه حرکت جامعه ایران به سمت توسعه‌یافتگی آموزش شهروندان است. برخی از تحلیلگران بر این باورند که فقدان استقلال مالی جامعه و رسوبات تاریخی ناشی از آن موجب شده است که فرهنگ چاپلوسی، ابهام در بیان، فردگرایی منفی، روش حذف و تخریب در رقابت‌ها و بسیاری از رفتار‌های ناپسند اخلاقی و اجتماعی جایگزین رفتار درست ما ایرانیان شده است. به‌واقع می‌توان ادعا کرد که فرهنگ سیاسی ما ایرانیان نتیجه ساختارهای سیاسی و اقتصادی درهم تنیده‌شده در تاریخ کشورمان است. اما محققان بر این باورند که حرکت به سمت توسعه و اصلاح جامعه ایرانی امکان‌پذیر است اما با تغییر در نظام آموزشی (ایجاد فرهنگ سیاسی عقلانی)، تغییر ساختارهای اقتصادی (غیردولتی کردن اقتصاد ایران یا همان مستقل شدن مردم از دولت) و ایجاد طبقه‌ای از نخبگان سیاسی معتقد به فرهنگ سیاسی بین‌المللی و توسعه‌گرا؛ بی‌تردید جامعه ایرانی اصلاح شده و محکم‌تر به سوی توسعه پایدار گام برمی‌دارد. برای فهمیدن راهکارهای توسعه جامعه ایرانی باید دانست که این جامعه نیاز به آموزش دارد؛ یکی از کسانی که معتقد به تغییر فرهنگ سیاسی کنونی مردم ایران است و اصل آموزش را باور دارد؛ دکتر محمود سریع‌القلم استاد دانشگاه شهیدبهشتی و نویسنده کتاب «فرهنگ سیاسی مردم ایران» است. این استاد دانشگاه پژوهشگر حوزه توسعه، علوم سیاسی و تاریخ معاصر ایران است. «عقلانیت و آینده توسعه‌یافتگی ایران» و «اقتدار ایرانی در عصر قاجار» از دیگر کتاب‌های دکتر سریع‌القلم در حوزه توسعه و تاریخ ایران است. دکتر محمود سریع‌القلم دارای فوق‌دکتری روابط بین‌الملل از  دانشگاه اوهایو دکتری روابط بین‌الملل و دانشگاه کالیفرنیای جنوبی است. مشروح گفت‌وگوی آرمان با این استاد برجسته دانشگاه شهید بهشتی در زیر آمده است:

با توجه به مطالعات شما در زمینه فرهنگ سیاسی ایرانیان آیا در تاریخ سیاسی کشورمان حزب به‌معنای واقعی‌اش شکل گرفته است؟ آیا فرهنگ سیاسی ما ایرانیان با تحزب و کار جمعی قرابتی دارد؟

واژه حزب در علم سیاست یک معنای خاص خودش را دارد و اگر ما بخواهیم به‌معنای تخصصی این واژه رجوع کنیم، حزب به‌معنای تشکلی رسمی است در یک کشور که مواضع سیاسی، مبانی فکری و برنامه‌های خود را برای مدیریت جامعه ارائه می‌دهد و بعد این چارچوب را در معرض عامه‌ای مردم قرار می‌دهد به‌طوری که هر شهروند هم حق عضویت، مشارکت و فعالیت در این نظام تشکیلاتی داشته باشد. تمام تحولات فکری درون یک حزب یا انتخاباتی که در آن صورت می‌گیرد به‌صورت علنی با مقررات و آیین‌نامه‌هایی که مورد اجماع اعضای آن حزب است، تحقق پیدا می‌کند. اگر این تعریف حزب را عرف جهانی تلقی کنیم ما بدین شکل در ایران حزب نداشته‌ایم. آنچه داریم تشکل‌های مختلف فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و بعضا اقتصادی است که به واسطه این تشکل‌ها عده‌ای افراد همفکر و همسو به‌دورهم جمع شده‌اند، تا درحدی که امکان داشته باشد به فعالیت سیاسی بپردازند. هدف اصلی آنها این است که به مجموعه نهادهای قدرت در کشور نزدیک شوند تا بتوانند در چارچوب‌های تعیین شده، فعالیت سیاسی و اجرایی کنند و درنهایت سهمی از قدرت و مدیریت کشور را در اختیار بگیرند. باید گفت که بسیاری از تشکل‌های ما تابع رای چند فرد محدود است و تصمیم‌گیری در آنها جنبه عمومی ندارد.

بسیاری از فعالان سیاسی اصلاح‌طلب و اصولگرا در کشور بحث تشکیل حزب فراگیر را مطرح می‌کنند. آیا تلاش آنها برای تشکیل حزب فراگیر به‌معنای بازگشت به همان فرهنگ استبدادی گذشته ما ایرانیان است؟ شما در کتاب فرهنگ سیاسی ایران اشاراتی به برخی از رسوبات تاریخی در فرهنگ ایرانیان داشته‌اید؛ آیا تلاش برای تشکیل حزب فراگیرهم به علت همان رسوبات گذشته است؟

ما باید از خود آن افراد بپرسیم که تعریفشان از حزب فراگیرچیست؟ اگر منظور از حزب فراگیر، این است که بخش عمده‌ای از جامعه را در برگیرد و مورد وثوق مردم باشد، شاید ضرری نداشته باشد. اما اگر به‌معنای این باشد که تنها در کشور یک حزب وجود داشته باشد؛ این با منطق نظام حزبی در تضاد است. در نظام حزبی شهروندان با اتکا به آرا و افکار خود دراحزاب عضو شده و به فعالیت می‌پردازند. باید گفت که در نظام حزبی استقلال رای خیلی مهم است. اگر بخواهیم جنبه آموزشی به این موضوع دهیم، طبعا ما نیاز داریم از دوره دبستان شروع کرده و تا آخر راهنمایی دانش‌آموزان را به‌سوی شخصیت مستقل، فکور، اهل مطالعه، گفت‌وگو و یادگیری سوق دهیم. باید دانست سقف آموزش عقلانیتی که تصمیم‌گیری فرد را مبتنی بر فکر، منطق و مطالعه نماید؛ حدود 13-12 سالگی است. به‌نظر می‌رسد بعد از این سن، شخص براساس عادات انباشته‌شده زندگی می‌کند.

پرسشی که اکنون ایرانی‌ها از خود می‌پرسند اینکه چرا در تاریخ سیاسی ایران تشکل‌های سیاسی، اجتماعی و... مدتی پس از تشکیل دچار ازهم گسیختگی یا انشعاب می‌شوند؟ به‌راستی چرا ما ایرانی‌ها به درستی نمی‌توانیم کارهای گروهی را با موفقیت به انجام برسانیم؟ شما در کتاب فرهنگ سیاسی ایران به ریشه‌یابی این عوامل پرداخته‌اید؛ اما به‌نظرم به یک مورد اشاره نکردید و آن نداشتن دانش سیاسی است. چرا دانش سیاسی در میان فعالان سیاسی کشور ما پایین است؟

اگر شما تاریخ 60 سال اخیر فرانسه را مطالعه کنید، متوجه خواهید شد تقریبا تمام روسای‌جمهور، نخست‌وزیران و اعضای کابینه‌ها در فرانسه از دو دانشگاه فارغ‌التحصیل شده‌اند و عموما حقوقدان هستند یا تحصیلاتشان با علوم سیاسی یا اقتصاد مرتبط است. این نشان می‌دهدکه فرهنگ مشترک استنباطی میان افراد درآن جامعه وجود دارد. یعنی وقتی از واژه‌ها، اندیشه‌ها و راهبردها صحبت می‌کنند دارای یک فرهنگ مشترک هستند. در کشور ما حوزه سیاست به‌ندرت حوزه تخصصی بوده است. چون افرادی که وارد حوزه سیاست می‌شوند، بعضا کسانی هستند که آشنای یکدیگر محسوب می‌شوند. باید اذعان کرد که ما در ایران از مرحله آشنایی به مرحله کار ویژه‌ای حرکت نکردیم. با اینکه ما ایرانیان در هنر، معماری، مهندسی، پزشکی، ادبیات، فلسفه و متون دینی جزو کشورهای برتر دنیا هستیم اما در مدیریت، کار جمعی و مدیریت سیاسی ضعیف محسوب می‌شویم. برای همین است که تاریخ سیاسی ما ایرانیان تاریخ فراز و نشیب‌هاست و به‌عبارتی تاریخ ایران حالت سینوسی دارد؛ به‌دلیل آنکه ما ایرانی‌ها انباشته‌های ذهنی مشترکی با یکدیگر نداریم. شما ببینید در جلسه‌ای که قرار است راجع به یک موضوع سیاسی بحث شود؛ دور میز انواع تخصص‌ها، تجربیات و روحیات قرار می‌گیرند. حالا اینها می‌خواهند به اشتراک راهبردی برسند؛ رسیدن به اشتراک راهبردی مستلزم اشتراک مفهومی است. یعنی اول باید ما به مفهوم و مبانی توجه کنیم و دریافت مشترکی از این مفاهیم داشته باشیم تا اینکه بتوانیم راهبردها را استخراج کنیم. من نمونه‌ای را در این باب خدمت شما عرض می‌کنم. شاید بتوان گفت 5000 هزار نفر درحوزه سیاست ایران فعالیت می‌کنند. یکی از ویژگی‌های سیاست در ایران و کار اجرایی در کشور ما انبوه جلسات است. تعاریف طیف وسیعی از موضوعات و موارد مختلف در ایران بسیار متفاوت و بعضا متعارض است. تلقی افراد از رشد اقتصادی، فرهنگ عمومی، ثبات اجتماعی، ماهیت نظام بین‌المللی در بسیاری از مواقع روبه‌روی هم هستند. ما با مطالعه، دقت، اتخاذ روش‌های علمی و نظرات کارشناسی در نهایت باید به جمع‌بندی برسیم که به‌طور مثال این نظام بین‌المللی درحال فروپاشی است یا در یک دوره افت اما تکاملی است. اینها مباحث بسیار سخت و پیچیده‌ای هستند که معمولا افراد متخصص، توان و ظرفیت ارزیابی آنها را دارند. یکی از دغدغه‌های من نسبت به مسائل در ربع قرن گذشته این بوده که مسائل اعم از اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و بین‌المللی را یکجا ببینیم و صرفا، بخشی بدان مسائل نگاه نکنیم. کشور باید به یک استراتژی کلان مجهز باشد. برای رسیدن به این استراتژی ما محتاج نزدیک کردن تعاریف، دیدگاه‌ها، تلقیات و مفاهیم به یکدیگر هستیم. معتقدم این بحث هنوز تحقق پیدا نکرده است. باید دانست که هر کدام از ما یک سیستم پردازشی داریم که ممکن است در معرض داده‌های مشترک قرار گیرد. اما سیستم‌های ارزیابی ما هم بسیار با دیگران متفاوت است، طبیعی است که خروجی‌های این سیستم‌ها باهم متضاد باشند. ما ایرانی‌ها نیاز داریم تا با نظام‌های ارزیابی و پردازشی مشترک به راهبردها و خروجی‌های مشترک دست پیدا کنیم. یکی از مهم‌ترین تحولاتی که لازم است برای ظهور عقلانیت سیاسی و فرهنگ عقلانی صورت پذیرد، آموزش من و دیگران است که تفاوت‌های فکری یکدیگر را بپذیریم. باید دانست که کار فکری، اصولی دارد. ما می‌خواهیم رانندگی بیاموزیم، مراحلی را طی می‌کنیم تا مجوزی را به ما می‌دهند تا حق رانندگی پیدا کنیم. در کار فکری، مراحل تسلسلی قابل‌توجهی وجود دارد. اول مجهز شدن به دانش است. در دنیای امروز، عموما با سطح دانش، مهارت، تسلط تحلیلی، توان تصمیم‌گیری و احاطه فرد به زبان خارجی کار دارند. بقیه ویژگی‌ها حوزه فردی و خصوصی محسوب می‌شوند. جهان، جهان مهارت است. به همین دلیل، هزاران ایرانی متخصص و کارشناس در ده‌ها کشور مشغول کار هستند زیرا ایرانی بودن آنها و ملیتشان موضوع شخصی آنان محسوب می‌شود و بالطبع تخصص آنها برای دانشگاه‌ها، موسسات، کارخانه‌ها و شرکت‌ها اهمیت دارد. مساله دوم در کار فکری، آمادگی برای پذیرفتن دیدگاه‌های مختلف است، به این معنا که هرکس حق دارد فکر کند، اظهار نظر کند و البته تجزیه و تحلیل کند. اما به کسی که دانش او بیشتر است باید ارج نهاد. این اصل هم بنیان اخلاقی دارد، و هم بنیان دینی. اظهارنظرکردن و تصمیم‌گیری دو موضوع مختلف است. همه حق اظهارنظر دارند ولی در تصمیم‌گیری، دانش تخصصی لازم است. تصور کنید چه اتفاقی می‌افتاد اگر همه خانه‌های خود را می‌ساختند، خوددرمانی می‌کردند، دارو تجویز کرده یا خودشان به خودشان مدرک می‌دادند. من خودم برای خرید خمیردندان مناسب با چند دندانپزشک مشورت کردم. مورد سوم دراصول فکر کردن، سوال‌کردن فراوان است. سوال‌کردن و بهترفهمیدن برای بهتر زندگی‌کردن کلیدی است. من تاکنون در هفت کشور غربی، آسیایی و عربی تدریس کرده‌ام. تفاوت‌های فرهنگی در این کشورها بسیار برای من جذاب بوده است. به درجه‌ای که کشور پیشرفته‌تر است، سوالات بیشتری از سوی شهروندان پرسیده می‌شود. هر گاه دانش کمتر است، سوال هم کمتر است. برای نوروز 92، سایت تابناک از من خواست تا چارچوبی و نکاتی برای سال جدید در اختیار آنها بگذارم. نکته من این بود که از جملات زیر بیشتر استفاده کنیم: من نمی‌دانم، من به‌اندازه کافی نمی‌دانم، من باید سوال کنم، من باید اطلاعات خود را بهنگام کنم، من باید مطالعه کرده سپس به شما پاسخ دهم. من باید به کتابخانه رفته و پس از مطالعه پاسخ را به اطلاع شما برسانم. از همه مهم‌تر این است که بعضی وقت‌ها بگویم من اشتباه کردم و پیش قضاوتی کردم یا بگویم اطلاعات کافی نداشتم تا قضاوت کنم. این فرهنگ باعث می‌شود که شخص متعادل شده و عادی رفتار کند و درنهایت خود را جایزالخطا بداند. در این حالت، استدلال بر احساسات غلبه می‌کند و به تعبیر مرحوم دکتر صدیقی، انسان منصف می‌شود. باید دانست که فهمیدن و سپس اظهارنظر کردن نشانه عقلانیت است. مورد چهارم در اصول فکرکردن، دستیابی به تعاریف مشترک برای تصمیم‌گیری و حل یک موضوع است. زمانی وجود دارد که عده‌ای در یک میزگرد شرکت می‌کنند و مباحثی را با رویکردهای مختلف مطرح می‌کنند و بعد هم در فضایی مدنی و اخلاقی، به نقد و بررسی دیدگاه‌های هم می‌پردازند. ممکن است یکدیگر را اقناع کنند یا موفق به این کار نشوند. بعد هم خداحافظی می‌کنند و می‌روند. اما تصمیم‌گیری برای حل یک موضوع یا بهبود یک وضعیت با میزگرد فرق می‌کند. سازمان‌ها، موسسات، وزارتخانه‌ها و شهروندان منتظر پاسخ و حل مسائل هستند. حل مسائل محتاج نزدیک‌کردن دیدگاه‌هاست. تا آنکه درنهایت راه‌حل‌هایی دقیق‌تر ارائه شود. مورد پنجم اصول فکرکردن؛ راحت بودن با آسیب‌شناسی است. با توجه به تاریخ طولانی استبداد و عادات ناپسند مانند مدح و ستایش افراد، بسیاری ازما از نقد و آسیب‌شناسی ناراحت می‌شویم. نقد، بخش ناخودآگاه ذهن ما را فعال و ناراحت می‌کند. به همین دلیل، بعضی آسیب‌شناسی را توهین تلقی می‌کنند و ناخودآگاه ناراحت می‌شوند. این ما را مجبور می‌کند که فقط از هم تعریف کنیم و نقد را به حداقل برسانیم. برای کشور ایران که سابقه تمدنی فراوان دارد و مهد فکر، ادبیات و فلسفه محسوب می‌شود، شایسته نیست که مساله نقد و آسیب‌شناسی در آن حل نشده باقی بماند. ما اگر سعی کنیم نقد را از شخص تفکیک کنیم رشد خواهیم کرد. اگر برگردم به سوال اصلی حضرتعالی، افزایش دانش سیاسی، پیش نیاز مهم به‌کارگیری اصول فکرکردن، تبادل اندیشه و باروری اندیشه است. باید ادعا کرد که اجماع نظر در دانشگاه هم مفید است و به پارادایم‌سازی منجر می‌شود و بالطبع علم و دانش را انباشتی می‌کند. اما اجماع در حوزه سیاست و تصمیم‌گیری، یک ضرورت حیاتی است. این اجماع موجب می‌شود کشور روبه بهبود اوضاع حرکت کند.

یکی از دلایلی که شما در کتاب فرهنگ سیاسی ایران درمورد علت فاصله زیاد میان دولت‌ها و ملت‌ها در ایران بدان اشاره کردید، بی‌اعتمادی مردم ایران به دولت‌ها در طول تاریخ بوده است. به نظر شما دلیل این بی‌اعتمادی چیست؟ بخش دوم سوال من در مورد نتیجه‌گرا بودن دولتمردان و فعالان سیاسی ایران است. دلیل نتیجه‌گرا بودن فعالان سیاسی ما چه چیزی می‌تواند باشد؟


فکر می‌کنم در چند مورد آموزش‌های بیشتری باید ببینیم. اول، افراد باحوصله‌ای باشیم. تعجیل چه در امور فردی و چه در فرهنگ عمومی و رفتارهای فرهنگ سیاسی به‌طور طبیعی مناسب نیست. البته با حوصله‌بودن تمرین می‌خواهد و از مهدکودک باید شروع شود تا انسان آرام‌آرام، قدم به قدم کارها را به پیش ببرد. توجه داشته باشید آموزش و تغییر امری بسیار سخت است. گفته می‌شود که وظایف دولت‌ها، عقلانی کردن رفتار است که از طریق سازوکار‌های عمومی و آموزشی قابل تحقق است. دولت چین به‌واسطه اجرای این آموزش‌ها بسیاردر دودهه اخیر موفق بوده است. اینکه من، شما و همه به‌گونه‌ای باید رفتار کنیم که دیگران با نقد افکارو دیدگاه‌های ما احساس راحتی کنند. به‌واقع می‌توان گفت که نقد و آسیب‌شناسی نباید پیامد در پی داشته باشد. ما باید بیاموزیم که با متانت و آرامش یکدیگر را نقد کنیم. البته نباید عقلانی شدن و فرآیند عقلانی شدن را دست‌کم گیریم. افراد عقلانی، از قوای نفسانی عبور کرده‌اند و با استدلال زندگی می‌کنند. در متون دینی می‌خوانیم که باید بر خشم فائق آمد تا آنکه در مدارهای ایمانی ورود کرد. هیجان، احساس، کینه، خشم و حسادت ضد عقل و ایمان هستند. لازم است این خصلت‌های منفی برای رشد انسان مدیریت شوند. تا این‌گونه بیماری‌ها اصلاح نشوند، فرهنگ سیاسی و فرهنگ عمومی ما عقلایی نخواهد شد. باید دانست که ریشه اعتماد در رشد فردی است. مادامی که افراد برعقل، منطق و انصاف خود متکی نباشند، نمی‌توانند با یکدیگر تعامل فکری کنند. تحقیقاتی را در مورد فرهنگ دوره قاجار انجام داده‌ام و مشاهدات خود را در کتاب «اقتدارگرایی ایرانی در عهد قاجار» آورده‌ام به‌گونه‌ای که فرض کنید اگر من و شما در رابطه با x باهم اختلاف داریم، نباید y راهم وارد اختلاف خود کنیم. و بعد 2y و 3y را هم به آنها اضافه کنیم. بی‌دلیل نیست که در منطقه اسکاندیناوی، قوه قضائیه حداقل مراجعات را دارد چون افراد با اختلافات، عقلایی و منطقی برخورد می‌کنند و با هیجان، احساس و حسادت سراغ حل اختلاف نمی‌روند. در متون علمی فرهنگ سیاسی می‌گوییم، بهترین روش برای فهم فرهنگ سیاسی ملت‌ها این است که مطالعه کنیم با چه روش‌هایی آنان اختلافات خود را حل و فصل می‌کنند. هر وقت من و شما مشاهده کردیم که نزاع، دشنام و خشم در مناسبات اجتماعی ما ایرانیان به حداقل خود رسید و به‌گونه‌ای که بتوان ادعا کرد این موارد از بین رفته است. می‌توانیم امیدوار باشیم که فرهنگ سیاسی عقلایی و اخلاق اسلامی نهادینه شده است. در جهان، عقلانیت و اخلاق عمدتا پایه‌های قانون مدنی و طبیعی دارد. اما در ایران گنجینه دین نیز وجود دارد. عقلانیت می‌تواند از این مبانی نشأت گیرد. بنابراین در جواب پرسش شما باید گفت اعتماد، نتیجه رشد فردی وعقلایی است.

شما در بخشی از کتاب فرهنگ سیاسی ایران گفته‌اید. برای رسیدن به دموکراسی نیاز داریم به لیبرالیسم اقتصادی برسیم. منظورم از لیبرالیسم اقتصادی آزادسازی اقتصادی است. اما برخی ادعا می‌کنند که دموکراسی بخش کوچکی از توسعه است. آنها می‌گویند ابتدا باید توسعه سیاسی و دموکراسی را هدف قرار دهیم. اما شما ظاهرا به آزادسازی اقتصادی معتقد هستید. به نظر شما اولویت اول برای توسعه ایران چیست؟

البته من دموکراسی را برای ایران تجویز نکرده‌ام و در متونی که طی 25 سال گذشته تولید شده هیچ‌گاه مدل غربی را برای توسعه ایران مناسب ندانسته‌ام. نه‌تنها برای ایران بلکه برای هیچ کشور توسعه‌یافته‌ای مدل غرب مناسب نیست. معتقدم که توسعه سیاسی اولویت اصلی ایران نیست. مهم‌ترین مساله در ایران، افزایش سطح کارآمدی است. بایدهوای تهران سالم‌سازی شود، نرخ رشد اقتصادی افزایش یابد، قدرت خرید مردم افزایش یابد، نرخ تورم یک‌رقمی شود، آینده شغلی جوانان بهتر دیده شود، احترام گذرنامه ایرانی افزایش یابد و آرامش در زندگی مردم ایران حکمفرما شود. شما این لیست را تبدیل به یک لیست 100 موردی بنمایید. مسائل ما حل مشکلات مردم است و اولویت، منافع ملی و مصالح مردم ایران است. مباحث دموکراسی و لیبرالیسم اقتصادی در چارچوب فهم مسائل جهانی مطرح شده و به اولویت‌های ایران، ارتباط مستقیمی ندارد. برمی‌گردم به بحث‌های گذشته ما نیاز داریم که مسائل کشور را در یک لیست بنویسیم، اولویت‌بندی کرده و به صورت هرمی بدان نگاه کنیم. باید به حل مشکلات کلیدی در حوزه اجتماعی و اقتصادی بپردازیم، تا معلول‌ها حل شوند. به‌عنوان مثال، آلودگی هوای تهران نیازمند حل کدام مسائل دیگر است؟ تا آنکه در تسلسل مشکلات، مشکل آلودگی هوا حل شود. ریشه مشکلات اقتصادی ما کجاست؟ باید در ابتدا بنیان‌ها را حل کنیم تا آنکه در نهایت مشکلات میانی و خرد ما حل وفصل شوند. باید گفت که ما اکنون شرایط لیبرالیسم اقتصادی را نداریم: اقتصاد غیر دولتی، ارتباطات گسترده بین‌المللی، بخش خصوصی قابل توجه، اقتصاد دانش‌بنیان، ارتباط بهم تنیده صنعت با دانشگاه، شایسته‌سالاری در مدیریت‌ها، تخصص‌گرایی در تصمیم‌گیری‌ها، قوه مقننه مقتدر و بسیاری از عوامل دیگر پیش‌نیاز آزادسازی اقتصادی است که اکنون در ایران به ندرت مشاهده می‌شود.

شما گفتید دموکراسی در ایران به معنای مصطلح آن که غربی است نمی‌تواند برای جامعه ایرانی تجویز کرد. پس دموکراسی که فعالان سیاسی ایران از آن نام می‌برند. چه تعریفی دارد؟


واژه دموکراسی و مفهوم دموکراتیک از فرهنگ اروپایی نشأت گرفته است. باید دانست که دموکراسی الزاماتی دارد: نظام حزبی، رقابت حزبی، نظام تصمیم‌گیری مبتنی برعرف و اقتصاد و معاش عمومی براساس خصوصی‌سازی. ما این ویژگی‌ها را نداریم. تا آنجا که من به عنوان یک دانشجو مطالعه و تحقیق کرده‌ام همپوشانی تفکر اسلامی با تفکر لیبرال دموکراسی با قدری تسامح زیر 5 درصد است. تعریفی که اسلام از انسان دارد به لحاظ فلسفی و بنیادی با لیبرالیسم سنخیت ندارد. از این‌رو؛ اولویت‌های ما حل و فصل مسائل اقتصادی و اجتماعی با تمرکز بر افزایش کارآمدی باید باشد. اسلام تعاریف مختص به خود را دارد. اسلام با دموکراسی و لیبرالیسم بسیار متفاوت است.

از موانع رشد، توسعه و درنهایت آزادسازی درست اقتصادی در ایران به تعبیر بسیاری از کارشناسان کارتل‌های اقتصادی هستند. یعنی از منابع قدرت اقتصادی‌شان جهت پیدا کردن مشروعیت سیاسی بهره می‌برند. چگونه امکان دارد با وجود این گروه‌ها به افزایش کارآمدی اجتماعی امید داشت؟


در نهایت سرنوشت هر کشوری تابع افزایش سطح آگاهی شهروندان و تشکل آنهاست. در همه کشورها فراز و نشیب‌های قدرت سیاسی و قدرت اقتصادی وجود دارد. تصمیم نظام حقوقی مبنی براینکه قدرت و اقتصاد در اختیار چه کسانی گذاشته شود اساسی است. ما لازم داریم برای حیات معقول در ایران به اهمیت قوه مقننه و قوه قضائیه هم توجه کنیم. اینکه کارتل‌هایی وجود دارند یا خیر و چه پیامدهایی برای نظام سیاسی دارند؛ درنهایت برمی‌گردد به نحوه توزیع ثروت در جامعه. اینجا باید به چند سوال اساسی پاسخ داد. آیا مردم فرصت مشارکت در کسب و کار دارند یا خیر؟ و یا قوه قضائیه و مقننه تا چه میزان بر قانون و اجرای درست آن اشراف دارند؟

این‌گونه برداشت کردم که شما در کتاب فرهنگ سیاسی ایران گفته‌اید که استبداد در فرهنگ سیاسی مردم ایران به دلایل تاریخی غریزی بوده است. چگونه می‌توانیم جامعه را از فاز غریزه خارج و به سمت فاز عقلانیت صعود دهیم؟

اگر اجازه بدهید پاسخ به این سوال را از اینجا آغاز کنم. یکی از آموزش‌هایی که بسیار جدی می‌گیریم و حتی‌المقدور در کلاس‌های روش تحقیق به آن می‌پردازم اینکه افراد به متن‌هایی که می‌خوانند اولا با دقت به متن نوشته شده و محتوای آن توجه کنند. ثانیا آنچه را که خود دوست دارند، برداشت نکنند. متن‌های علمی را باید با دقت خواند. البته خواننده هم باید اظهارات نویسنده را به‌طور صحیح استنباط کند. سپس آن را نقد کرده و تجزیه و تحلیل نماید. جمله‌بندی دقیق علمی کتاب‌های فرهنگ سیاسی ایران و اقتدارگرایی ایرانی در عهد قاجار به این صورت است: تداوم فرهنگ هیجان، احساس، کینه‌توز‌ی، خشم و حسادت در سیاست و تاریخ ایران به‌گونه‌ای است که گویی حالت ژنتیک به خود گرفته است. این به‌معنای غریزی بودن رفتار ما ایرانیان نیست بلکه درجه‌ای از گستردگی این عادات ناپسند را در جامعه ایرانی بیان می‌کند. باید دانست که هر خصلت منفی البته قابل اصلاح است. انسان با آگاهی، آموزش، کتاب خواندن و تمرین‌کردن می‌تواند بهتر شود. ما ایرانی‌ها هوش تحصیلی بسیار خوبی داریم ولی آموزش اجتماعی نمی‌بینیم. بار دیگر عرض کنم عقلانی فکر و عمل‌کردن خیلی زحمت می‌خواهد. به‌عبارتی فائق آمدن بر نفسانیت، تمرین و ممارست بسیار می‌طلبد. نسبت به ویژگی‌های خود و آشنایی با ضعف‌ها، آگاهی می‌خواهد. بنابراین، از بین بردن عادات بد مانند عصبانی‌شدن و مودب نبودن با آموزش قابل اصلاح است مشروط بر اینکه بدانیم و باور داشته باشیم که چنین ضعف‌هایی وجود دارد و سپس در پی درمان آنها باشیم. اینکه انسان با استدلال قضاوت کند و ابتدا درک کرده و سپس نظر دهد، زمان و تمرین فراوان می‌خواهد. وظیفه ما این است که ریشه‌های فرهنگ سیاسی غیرعقلانی را کشف کرده و با مناظره و گفت‌وگو به اجماع برسیم سپس در پی اصلاح و درمان آنها باشیم.

منبع: آرمان

گفت‌وگو از: سعید سیف

لائوتسه: نرم و آرام و منعطف باش اینست راز مانایی !


                       کتاب: «تائو ت ِ چنگ»

نوشته: لائوتسه
 
هیچ چیز در این جهان چون آب،
نرم و انعطاف پذیر نیست.
با این حال برای حل کردن آنچه سخت است،
چیز دیگری ‌یارای مقابله با آب را ندارد.
نرمی بر سختی غلبه می کند
و لطافت بر خشونت.
 
همه این را می دانند
ولی کمتر کسی به آن عمل می کند.
 
انسان،
نرم و لطیف زاده می شود
و به هنگام مرگ خشک و سخت می شود.
گیاهان هنگامی که سر از خاک بیرون می آورند
نرم و انعطاف پذیرند
و به هنگام مرگ خشک و شکننده.
 
پس هر که سخت و خشک است،
مرگش نزدیک شده
و هر که نرم و انعطاف پذیر،
سرشار از زندگی است.
 
آرام زندگی کن!
هرگز با طبیعت‌ یا همجنسان خود ستیزه مکن
و گزند را با مهربانی تلافی کن.
 

علم دینی و اسلامی‌سازی علوم انسانی از دیدگاه استاد فرزانه علامه آیت‌الله مصباح یزدیدام ظله

 علم دینی و اسلامی‌سازی علوم انسانی از دیدگاه استاد فرزانه علامه آیت‌الله مصباح یزدیدام ظله

متن پیش‌رو دیدگاه‌های حضرت آیت‌الله مصباح یزدی ـ‌مد ظله‌ـ درباره "علم دینی و اسلامی‌سازی علوم انسانی‌" است که از آثار معظم‌له استخراج و در قالب پرسش و پاسخ تنظیم گردیده و پیش از این با تغییراتی در شماره 86 ماهنامه معارف منتشر شده است.

1. از آن‌جا که برخی قائل به تولید علوم دینی در تمامی حوزه‌ها (افراط) و برخی اصولاً مخالف امکان علم دینی (تفریط) و برخی اسلامیزه کردن علوم را تنها در حیطه علوم انسانی می‌دانند، به نظر شما در عبارت «تولید علم دینی» مراد از «علم» و «علم دینی» چیست؟بعد از دوران رنسانس در اروپا تحولاتی جهانی در عرصه آموزش اتفاق افتاد که سبب شد بسیاری از ارزش‌های علمی روز، جایگاه خود را از دست داده و ارزش‌های دیگری جایگزین آن‌ها شود. 

ادامه مطلب ...

دود اجرای فاز دوم هدفمندی به چشم مردم می‌رود!


کد خبر: ۱۱۲۶۲۵
۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۱ - ۱۵:۱۵
فرارو - قرار بود شکاف طبقاتی کاهش بیابد که نیافت. به مردم وعده داده شده بود که رفاهشان بیشتر می‌شود ولی جز 35 درصد جامعه که بیشتر روستاییان بودند، 65 درصد مابقی نتیجه عکس دیدند. بخش تولید ضعیف شده و کم کم عرصه رقابت را به محصولات وارداتی واگذار می‌کند. چرخ صنعت به کندی می‌چرخد. پول فروش نفت و هزینه‌ سرمایه‌گذاری‌های کلان کشور به حساب خانوارها واریز گشته و دولت به بانک مرکزی مقروض مانده است. در چنین اوضاع نگران‌کننده‌ای دولت ساز فاز دوم هدفمندسازی را کوک کرده است.

به گزارش فرارو؛ طرح هدفمندسازی یارانه‌ها که می‌بایست به عنوان بخشی از طرح تحول اقتصادی دولت، فاصله طبقاتی بین مردم را کاهش دهد و باعث رونق تولید و افزایش سرمایه‌گذاری در بخش‌های عمرانی و فرهنگی شود، امروز به اذعان بسیاری از کارشناسان به انحراف رفته است. در اجرای فاز اول دولت از تمام اهداف کلی طرح، به آزادسازی قیمت‌ها بسنده کرد. آزاد شدن قیمت‌ها برای تمام بخش‌های جامعه به طور یکسان انجام پذیرفت و در برخی موارد به قیمت آسیب بیشتر برای اقشار آسیب‌پذیر تمام شد.

دولت در اجرای این طرح به سیاست‌های خود هم پایبند نبود و با پرداخت نکردن سهم بخش‌های تولید، بیشتر به رکود اقتصادی دامن زد. به این ترتیب تنها نوعی انتقال در توزیع یارانه از طرف تولید به تقاضا و مصرف اتفاق افتاد و پیامدهای بسیاری را به جامعه تحمیل کرد.

پرداخت‌های نقدی به خانوارها نقدینگی را چندین برابر افزایش داد؛ حال آن‌که بخش تولید به دلیل عدم دریافت یارانه ضعیف و ضعیف‌تر شد و همین متناسب نبودن میزان نقدینگی با حجم تولید، منجر به تورمی دوباره شد. دولت هم برای مقابله با این تورم درهای واردات را گشود تا بار دیگر ضربه محکم‌تری بر پیکر تولید وارد آورد. 

اقتصاددان‌هایی که در ابتدا از اجرای این طرح حمایت می‌کردند و امیدوار بودند گامی اساسی در جهت بهبود و رونق اقتصادی برداشته شود، امروز خود در زمره مخالفان درآمده‌اند و بر این باورند که با ادامه سیاست‌های فعلی، هدفمندسازی یارانه‌ها به طور حتم شکست خواهد خورد. دولت نیز که در ابتدای امر با پیش‌بینی‌های نادرست در اجرای طرح دچار خطا شد، اگر بر اجرای فاز دوم با همین روند اصرار ورزد، در حقیقت آگاهانه و از روی عمد جامعه را به سمت تنگنای بیشتر اقتصادی سوق داده است. 

محسن رنانی یکی از صاحب‌نظران عرصه اقتصاد می‌گوید: «یارانه‌های بی‌ضابطه‌ای که دولت دارد از طریق فروش نفت، استقراض از بانک مرکزی و کاهش بودجه‌های عمرانی‌اش می‌دهد، در بلندمدت موجب تورمی ‌می‌شود که اول استخوان فقرا را می‌سوزاند. یادمان باشد تورم، نوعی مالیات بر فقراست. در تورم، سرمایه‌های ثروتمندان که معمولاً از جنس مستغلات، کارخانه، سهام و غیره است نیز افزایش قیمت پیدا می‌کند، پس ثروتمندان زیان نمی‌کنند. این فقرا هستند که زندگی‌شان متکی بر دستمزد است و دستمزدها معمولاً به اندازه تورم بالا نمی‌رود.»

بر اساس تحقیقات وی طرح هدفمندسازی یارانه‌ها در مرحله نخست، ۶۵‌ درصد جمعیت را فقیرتر کرده تا بتواند وضع ۳۵‌درصد را بهبود بخشد و اگر موتور تورم که به تازگی روشن شده است، داغ شود، آن ۳۵‌درصد هم رفاهشان کاهش خواهد یافت.

پیش از این نیز بانک مرکزی خطر بی اثر شدن یارانه‌های نقدی در مقایسه با افزایش تورم را گوشزد کرده و کاهش سطح رفاه مردم و افزایش شکاف طبقاتی را هشدار داده بود. در گزارش بانک مرکزی یادآوری شده است که تمام یارانه‌های نقدی دهک‌های پایین برای جبران افزایش قیمت‌ها صرف می‌شود و به این ترتیب شکاف طبقاتی افزایش می‌یابد.

چنانکه محاسبه شده است در یک سال و نیم گذشته، تقریباً بیشتر یارانه نقدی یک خانواده 4 نفره به افزایش قیمت 14 قلم کالای خوراکی اختصاص یافته و تنها 20هزار تومان برای ده‌ها هزینه ضروری دیگر باقی مانده است.

یک جامعه‌شناس در این رابطه به فرارو گفته است: «شکاف طبقاتی در تمام جوامع وجود دارد اما گرانی و تورم منجر به شکاف عمیق طبقاتی می‌شود. متأسفانه یکی از مخرب‌ترین عواملی که گرانی و تورم بر جوامع می‌گذارد، کاهش رفاه و بهبود زندگی است. صرف‌نظر از تأثیرات عمیق اقتصادی که تورم و گرانی خواهد داشت تأثیرات اجتماعی، روحی، روانی و سیاسی آن مخرب‌تر خواهد بود و انواع آسیب‌ها و جرم‌ها را به همراه می‌آورد.»

یکی از نمایندگان مجلس نیز افزایش تورم، کاهش سطح رفاه مردم و افزایش شکاف طبقاتی را ناشی از عملکرد ناقص دولت می‌داند و گفته است: «به حدی در اجرای قانون هدفمندی یارانه‌ها، بد عمل شده که چنین آثاری را بر جا گذاشته است و این احتمال که با افزایش شدید نرخ تورم، یارانه‌های نقدی بی‌اثر شود، روز به روز بیشتر می‌شود.»

کارشناسان بر این عقیده‌اند که دولت می‌بایست با اجرای سیاست‌های درست، اجازه ندهند ثروتمندان روز به روز ثروتمند‌تر و فقرا روز به روز فقیرتر شوند. حال آن‌که عزم جزم دولت برای اجرای فاز دوم هدفمندی به همان سبک و سیاق پیشین، اقتصاددان‌ها و کارشناسان را بیش از پیش نگران ساخته است.

علم در اسلام از هاشمی رفسنجانی

هاشمی:دانشجو برای اختلاف سلیقه ستاره‌دار نشود
 انتشار سایت الف : سه شنبه ۱۷ دی ۱۳۹۲ 
 رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام با بیان سیر تاریخی توجه به علم و دانش در دوره‌های بعدی گفت: اگر تمدن اسلامی مبتنی بر دانش نبود، غرب بیش از هزار سال در قرون وسطی می‌ماند. 

به گزارش ایسنا، آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در دیدار جمعی از اعضای انجمن‌های علمی ایران، توجه به دانش را نکته اصلی اسلام دانست و با اشاره به اوّلین سوره قرآن گفت: خدا، آفرینش، خواندن، علم، قلم و انسان، اوّلین کلمات قرآن بودند که وقتی در یک جمله، کنار هم قرار گرفتند براهمیت دانش تاکید کردند. 

رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، سوره علق را «برائت استهلال» قرآن کریم خواند و گفت: افق علم در این سوره چنان روشن است که پیامبر اسلام (ص) برآموختن آن از گهواره تا گور تاکید کرده‌اند. وی با اشاره به تفاسیر متعدد قرآن کریم و روایات متعدد گفت: عبادت راه رسیدن به خداست، امّا خداوند بر خشیعت علما تاکید می‌کند که ترس نیست. 

هاشمی رفسنجانی با یادآوری آیاتی که در تعریف و تمجید از علماست، گفت: بعضی‌ها می‌گویند که منظور قرآن از جایگاه دانشمندان، علمای دینی است، ولی مطمئناً منظور همه کسانی است که در هر علمی سرآمد روزگار هستند. رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام با بیان تاریخی از صدر اسلام، مخصوصاً سالهای پس از رحلت پیامبر (ص) گفت: در همه دوره‌های اسلامی، از علم و عالم تکریم می‌شد و دانشمندان جهان به مراکز خلافت اسلامی هجرت کردند که ستاد ترجمه شکل گرفت و به تحقیق و پژوهش رسید. 

وی با بیان سابقه و جایگاه دانشگاه جندی شاپور در سالهای قبل و بعد از اسلام گفت: این مرکز علمی ایرانی، پناهگاه دانشمندان نقاط مختلف جهان بود و حضور پزشکان ایرانی برای طبابت در مدینه زمان پیامبر (ص) ، نشانی از سابقه درخشان آن در اسلام و ایران است. 

هاشمی رفسنجانی، به اهمیت تعقل، تفکر و تفقه در زمان ائمه معصومین (ع) اشاره کرد و گفت: وصیت‌های علمی امام کاظم (ع) به هشام بن حکم درباره نبرد لشکریان عقل و جهل، سند معتبری برای جایگاه دانش در اندیشه‌های شیعیان است. 

وی با بیان چرایی وچگونگی برخوردهای غرب با مسلمانان و برنامه های آنها برای اشغال سرزمین‌های اسلامی گفت: دانش مسلمانان و کتاب‌های علمی آنان، بهترین غنیمت غرب از جنگ‌های ۲۰۰ ساله صلیبی بود. 

هاشمی رفسنجانی با اشاره به تاریخ معاصر و بیان اتفاقات سال های اوّل پیروزی انقلاب اسلامی گفت: اگرچه دانشگاهها در اوایل انقلاب با همه «امّا و اگرها» تعطیل شدند، امّا با ستادی که امام تشکیل دادند، حفظ شد. رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، با بیان آماری از فضای آموزشی کشور و تعداد دانشجویان در سالهای اوّل انقلاب و تقاضاهای رو به افزایش جوانان برای تحصیلات دانشگاهی‌، به روند تصمیم‌گیری برای تأسیس دانشگاه آزاد اسلامی پرداخت و گفت: در زمانی که ورود بخش خصوصی به این مسایل، ارتداد انقلابی بود، امام با هوشیاری ، کمک‌های مادی و معنوی کردند که سرمایه‌ای با برکت برای گسترش کمی و کیفی آن در سراسر کشور شد. 

هاشمی رفسنجانی، به سیر تدریجی تدوین تصویب سند چشم انداز در مجمع تشخیص و تایید آن از سوی رهبری معظم انقلاب پرداخت و گفت: دانش، محور سند چشم‌انداز است که اگر به آن توجه نشود، بقیه اهداف آن سند محقق نخواهد شد. وی به فضای سیاسی پس از تصویب و تایید آن سند در جامعه پرداخت و گفت: متأسفانه این سند برای اجرا به دولتی سپرده شد که اصلاً اعتقادی به خرد جمعی واجرای آن نداشت. 

هاشمی رفسنجانی، به فضایی که در ۸ سال گذشته در کشور حاکم بود، اشاره کرد و گفت: کم توجهی به علم و دانش آن قدر فراگیر شده بود که استادهای آزاده علمی را حذف می‌کردند و به جای آنها برخی استادان شعاری را می‌آوردند که فضای محیط های علمی را بسته می‌خواستند. 

وی با تاکید بر تأثیر تحجر و عقب ماندگی علمی بر تعصب‌های کورکورانه گفت: دانشمند نمی‌تواند در فضای بسته و امنیتی، از توان فکری خود استفاده نماید. هاشمی رفسنجانی، سعه صدر را ضرورت و شرط مباحث علمی دانست و با اشاره به حضور افراد زندیق در جلسات امام علی (ع) گفت: آن امام (ع) به مریدان متعصب خود سفارش می‌کردند که مبادا به مخالفانم تعرض کنید و اگر می‌توانید ، جواب سخنان آنها را بدهید. 

وی با انتقاد از افرادی که ادعای پیروی از حضرت علی(ع) دارند و کارهای خلاف تفکرات ایشان می‌کنند، گفت: نباید یک دانشجو و استاد مسلمان را به خاطر اختلاف سلیقه سیاسی یا بیان یک نکته علمی در کلاس، ستاره‌دار و اخراج ‌کرد. 

هاشمی رفسنجانی «ممنوع‌الورود کردن» دانشمندان به فضای علمی و دانشگاهی را ظلم به اسلام، انقلاب اسلامی، امام (ره) و ایران دانست و گفت: حقایق علمی، حتّی در علوم انسانی در تضارب آراء و مباحث آزاد کشف می‌شود. رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، درخصوص رشد علم و آگاهی در جامعه زنان کشور و تأثیر آن برآینده ایران گفت: مادر باسواد فرزندانی دانشمند تربیت می‌کند. 

وی با اشاره به محدودیت‌هایی که بعضی از تفکرات برای حضور زنان در مجامع علمی می‌خواهند، گفت: صحبت کردن از سهمیه زن و مرد در دانشگاه اشتباه است، چون در هیچ مرام و مکتبی جنسیت، جرمی برای ادامه تحصیل نیست. هاشمی رفسنجانی در پاسخ به تقاضای اعضاء برای ارتباط بیشتر انجمن‌های علمی با مرکز تحقیقات استراتژیک و مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: می‌توانیم با تشکیل معاونت علمی در مرکز تحقیقات که رشته‌های مهم کمیته‌های آن معاونت باشند، از توان علمی و تجربه عملی انجمن‌های علمی برای ارتقای بهره‌وری بخش‌های مختلف کشور استفاده نماییم.

پشت پرده ها را بگذاریم برای بعد

زنجانی؛ عامل بخشی از تحریم ها علیه ایران؟!

کد خبر: ۳۶۹۴۶۲       تاریخ انتشار: ۱۶ دی ۱۳۹۲ - ۱۷:۳۳ - 06 January 2014

سایت الف در گزارشی مدعی شد که ابعاد جدیدی از پرونده بابک زنجانی به دست آمده که نشان می دهد وابستگی های مشکوکی با غرب در موضوع اعمال تحریم ها علیه ایران دارد. براساس این اخبار او نه تنها در جهت دور زدن تحریم‌ها اقدام نکرده، بلکه خود عاملی بوده برای تحریم‌های جدید غرب برعلیه کشور

 

اول: ماجرای بانک مالزی

بابک زنجانی در ماجرای خرید ۱۳۸ شرکت از شستا که به کمک سعید مرتضوی انجام شده بود، مبلغ ۴۴۲ میلیارد ین ژاپن (معادل ۴ میلیارد دلار) را از طریق first Islamic investment bank ltd «اولین بانک سرمایه‌گذاری اسلامی» در مالزی، به تاریخ ۱۰/۳/۹۱ واریز میکند. بانکی که متعلق به خود بابک زنجانی است. تنها چند روز بعد آمریکا به طور معجزه‌آسایی از ماجرای این پول خبردار می شود و بدون اینکه معامله هیچ ارتباطی با مسائل بین‌المللی داشته باشد، مبلغ فوق در آن بانک و در حساب خود زنجانی بلوکه می شود. سئوالی که در اینجا وجود دارد این است که چرا باید برای یک معامله داخلی، پول در خارج از ایران تحویل داده شود؟ مهمتر اینکه سرویس‌های آمریکایی چطور از جابه‌جایی این پول خبردار شدند؟ 

 

توقیف ۱.۵تن طلا

در تاریخ ۱ ژانویه ۲۰۱۳، (دیماه ۹۱) هواپیمایی متعلق به خطوط هوایی یو.ال.اس با محموله ۱.۵تن طلا در فرودگاه آتاتورک متوقف می شود. خبرگزاری‌های داخلی و خارجی به صورت وسیعی به انعکاس خبر توقیف این هواپیما پرداختند. همان تاریخ گفته شد که این طلاها بدهی دولت ترکیه به ایران بابت خرید گاز طبیعی است. عدم موضع‌گیری صریح مقامات ایران نیز باعث شد تا طلاهای مذکور متعلق به ایران پنداشته شود. به این ترتیب اصل ماجرا از دید‌ها پنهان ماند

 

طلاهای توقیف شده متعلق به زنجانی بود

واقعیت این است که طلاهای توقیف شده متعلق به بابک زنجانی بود. او سه نفر از کارمندان خود به نام‌های «ح ی»، «ب ز» و «و م‌م» را به کشور غنا می‌فرستد تا ۱.۵تن طلا خریداری کنند. نمایندگان بابک زنجان از طریق شرکت‌ «Swift Investment & Development» دبی که مالکیتش متعلق به خود زنجانی بود و شرکت «Gold Malding Limited» کشور غنا با واسطه خواندن شرکت «Mester Sara Tourism Import Export Limited» (شرکتی که متعلق به «و م ‌م» است) اقدام به معامله می‌کنند. براساس این معامله مقدار ۱.۵تن طلا به ارزش ۸۰ میلیون دلار خریداری و مبلغ ۱۲میلیون دلار به آنها پرداخت می شود. مقرر می‌شود الباقی مبلغ پس از تایید عیار طلا از سوی «ریفاینری طلا» در دبی، به فروشنده پرداخت شود

بابک زنجانی یک هواپیمای باربری ایرباس A۳۰۰B۴F باری به شماره پرواز KZU۷۵۵/۵۶ با خدمه متعلق به شرکت هواپیمایی ULS CARGO AIRLINE ترکیه به کشور غنا می‌فرستد. طلاها توسط سه نماینده زنجانی آزمایش و پس از تایید کارشناسان گمرک در صندوق‌های مخصوص حمل طلا، بسته بندی و بارگیری می‌شوند

مسیر رفت و برگشت هواپیما مذکور توسط شرکت هواپیمایی ULS CARGO AIRLINE فرودگاه‌های صبیها استانبول، بن‌غازی لیبی، کوتوکا اکرا و در برگشت، فروگاه‌های کوتوکا اکرا، آتاتورک استانبول، امام‌خمینی(ره) تهران و دبی در امارات اعلام و تعیین می‌شود. با وجودی که مشخصاً در مسیر برگشت نام فرودگاه آتاتورک استانبول قید شده بود، اما زمانی که هواپیما برای ساعاتی در استانبول توقف می‌کند، در اقدامی مشکوک، دلیل فرود نقص فنی هواپیما عنوان می‌شود.

همان زمان پرس‌تی‌وی به نقل از دادستان ترکیه مستقر در باکیرکوی استانبول گزارش می‌دهد، شخصی به نام دوغلو که از کارمندان هلدینگ بابک زنجانی در ترکیه است، اعلام کرده است، قرار بود ۵۰۰ کیلیون از این محموله در استانبول تخلیه شده و مابقی به ایران حمل شود. این در حالی است که براساس مقررات بین‌المللی، این هواپیما اجازه تخلیه بار به جز در کشور مقصد (امارات) را نداشته است

سوال اصلی اینجاست که چرا آنها تصمیم گرفتند به جای پرواز مستقیم از غنا به امارات (مشکلی در انجام پرواز مستقیم وجود نداشته) به استانبول رفته، در آنجا با سروصدای زیاد، رسانه‌های گروهی از جریان حمل طلا‌ها با خبر شوند و به دروغ محل تخلیله به جای امارات ایران اعلام شود؟ براساس مقررات بین‌المللی این طلاها باید در کشور امارات با تاییدیه «ریفانری دبی» (پالایشگاه طلا) و با تنظیم صورت‌جلسه از صندوق‌ها خارج شوند.

انتشار و انعکاس گسترده توقیف طلا در ترکیه توسط کارتل های رسانه‌ای صهیونیستی در جهان موجب می‌شود تا تهاتر طلا با ایران تحریم شود و قیمت طلا در بازار داخل به طرز سرسام‌آوری افزایش پیدا کند. به این ترتیب آنچه بابک زنجانی اندوخته بود، ارزشی چند برابر به خود می گیرد.

 

طلاهای قلابی

بابک زنجانی پس از رفع توقیف ساختگی طلاها در ترکیه و حمل آن به دبی توسط همان هواپیمایی که از ابتدا مسئول حمل آن بود، طلاها را مدیرعامل ایرانی وقت شرکت Swift Investment & Development LTD دبی با تنظیم صورتجلسه به همراه دو نفر از مدیران شرکت هواپیمایی ULS Cargo و پنج نفر از ماموران گمرگ دبی آزمایش می‌کنند. بعد از گذشت دو روز از ترخیص محموله از گمرکات دبی، آقای زنجانی به یکباره مدعی می شود طلاها قلابی بوده است. درحالی که از ۱۹ژانویه ۲۰۱۳ تا به امروز از ارائه گزارش پالایشگاه طلای دبی و اثبات مدعای خود طفره رفته است. به این ترتیب او باقی‌مانده بدهی خود بابت خرید طلاها در غنا را نیز پرداخت نمی‌کند.

 

رسوایی در غنا

درحالی که خبر توقیف هواپیمای حامل طلای بابک زنجانی در ترکیه در صدر اخبار دنیا قرار می گیرد، اخباری که در ارتباط با این حادثه در غنا رخ داده بود به هیچ وجه بازتاب داده نمی شود. خبرگزاری «رادیو ایکس وای زد» در ۱۳ فوریه ۲۰۱۳ با تیتر «رسوایی ۸۰ میلیون دلار طلا؛ دو نفر از مسئولین بازداشت شدند» خبر از دستگیری معاون رئیس اداره کل زمین‌شناسی «دکتر توماس آدو» و «جاستین آدوم آکواه» کارمند ارشد فنی اداره زمین‌شناسی را می‌دهد

به دنبال آن «جان ماهاما» رئیس جمهور غنا دستور تحقیق درباره رسوایی ۸۰ میلیون دلار طلا را صادر می‌کند تا هر کس در این موضوع دخیل بوده مورد بازخواست قرار گیرد. همین خبرگزاری موضوع تعهدات مالی متقابل میان ایران و غنا را رد کرده و اعلام می‌کند که این معامله یک معامله کاملا خصوصی بدون مداخله افراد دولتی بوده است

چند روز بعد وزیر اطلاعات کشور غنا دستگیر و دو نفر دیگر به نام‌های «پیتر بدزرا» و «فردریک کوجو اسومانگ» که تحت نام شرکت «اومانیه گلدمالدینگ لیمیتد» طلا را صادر کرده بودند، در یک خانه در تانیتا هیل در آچیموتا دستگیر شده و اعلام می‌کنند که «و م م» خریدار اصلی طلاها بوده است. دولت غنا از بابت دور زدن قانون توسط فروشندگان جهت عدم پرداخت مالیات واقعی آنها را تحت تعقیب قرار می‌دهد.

رادیو و تلویزیون غنا به بازتاب این مسائل می پردازند. خبرگزاری اسپای غنا در ۲۵ مارس ۲۰۱۳ خبر می‌دهد رئیس حزب «ان پی پی» منطقه آگونای غربی که متهم به کمک به «کوفی درزرا» در صادر کردن این طلاهاست، احضار و با قید وثیقه آزاد شده است. همین خبرگزاری با نام بردن از «و م م»، او را یک تبعه عرب معرفی کرد که با شرکای خود به غنا آمده تا طلای قاچاق خریدار کنند

 

ردپای همسر مطلقه زنجانی

خبرگزاری پرس‌نیوز با انتشار خبری از تحقیقات دادستانی مستقر در باکیرکوی استانبول به تحت تعقیب قرار گرفتن شرکت‌های «دورو تریدینگ» به مدیرعاملی «ا خ»، «کانت گروب اند کاسمتیک» با سهامداری بابک زنجانی و «ث ا»، شرکت مستر سارا با عضویت هیات مدیره «و م م» و «س خ»، به اتهام اسناد تقلبی پرده بر می دارد

 

خانم «ث ا» که از اعضای سهامدار شرکت «کانت گروپ» است، همسر مطلقه بابک زنجانی است. این درحالی است که بابک زنجانی به دروغ مدعی شده که ازدواج نکرده است. براساس اسناد، آنها در شعبه ۲۶۵ دادگاه خانواده تهران از یکدیگر جدا شده‌‌اند

 

دادستان ترکیه اظهار داشته بود که براساس شنود تلفن‌های این افراد، متوجه شدند که آنها قصد داشتند ۵۰۰ کیلو از طلاها را در استانبول تخلیه کرده و مابقی را به تهران ببرند. خبرگزاری زمان تودی نیز در ۱۶ ژانویه ۲۰۱۳ در گزارشی خبری، مقصد نهایی محموله طلا را ایران اعلام می کند. 

 

شکل گیری تحریم‌ها 

پس از بهره برداری رسانه‌‌ای از این موضوع و آزاد شدن هواپیما و عودت داده شدن طلاها به بابک زنجانی، دولت آمریکا مدعی شد که ایران در مقابل فروش نفت و گاز خود، مبالغی را به صورت طلا دریافت می‌کند. با همین بهانه تحریم طلای ایران ابلاغ و عملی شد. درحالی که از این رهگذر بابک زنجانی و نزدیکان وی که مدت‌ها به جمع آوری هنگفت طلا پرداخته بودند، با افزایش ناگهانی قیمت طلا در ایران به ثروتی نجومی دست پیدا کردند. 

 

دریافت وام با پول‌های نفت ایران 

پس از دستگیری زنجانی فردی در دفاع از وی در صفحه شخصی او مدعی شد: «درحالی که نمی توان یک دلار وارد ایران کرد، بابک زنجانی چطور می‌تواند پول های نفت را به ایران پس بدهد.» این درحالی است که براساس گزارش های دریافتی الف، بابک زنجانی از طریق اعتباری که پول های بلوکه شده برای وی فراهم کرده، از سه بانک اروپایی وام‌هایی کلانی دریافت کرده است. 

 

به این ترتیب او نه تنها از رفع تحریم‌ها و آزاد شدن پول های نفتی که نزد وی است، خوشحال نخواهد شد، بلکه در این صورت مجبور است وام‌های دریافتی اروپایی را که در تاجیکستان، ترکیه و چند کشور دیگر سرمایه‌گذاری کرده پس دهد. مهمتر اینکه باید پرسید، در صورتی که غرب اعتقاد داشته بابک زنجانی برای دولت ایران کار می‌کرده و به همین بهانه این مبالغ را بلوکه کرده است، با چه توجیهی این وام‌ها را در اختیار او قرار داده‌اند؟!

 

 

 

 

 

غرضی: زنجانی پفک خریده یا نفت؟

کد خبر: ۳۶۹۴۵۸            تاریخ انتشار: ۱۶ دی ۱۳۹۲ - ۱۶:۴۵ - 06 January 2014

یک هفته از بازداشت "بابک زنجانی" سوپر میلیاردر جوان ایرانی می‌گذرد. یک هفته پیش از بازداشت او، خبری در خصوص تسویه حساب بابک زنجانی با وزارت نفت منتشر شد اما بعدها مشخص شد که نه تنها پولی به وزارت نفت داده نشده بلکه بابک زنجانی برای این اثبات پرداخت حدود دو ملیلیارد دلار پول نفت ،از طریق بانک مرکزی تاجیکستان سند سازی کرده است.

 

برای بررسی بیشتر نحوه فروش نفت و چگونگی روش دریافت هزینه فروش نفت به سراغ وزیر نفت دولت سوم رفتیم. کسی که به زعم خودش در دوران جنگ تحمیلی که فروش نفت شرایط ویژه ای داشت توانست هم خوب نفت بفروشد هم پول نفت را خوب وارد کشور کند.به قول خودش بی کم و کاست.

 

*چه عواملی باعث به وجود آمدن  پرونده هایی مانند پرونده بابک زنجانی شده است؟

دروغ.

 

*چه ربطی یه دروغ دارد؟

 

اینکه بابک زنجانی الان می‌گوید در زمان مرحوم نوربخش مثلا راننده بوده است و آقای نوربخش به ایشان دلار می‌داده که برود در بازار بفروشد و روزی 17 میلیون کاسب باشد ،شبهه ایجاد می‌کند.این دروغ است.چرا؟چون مرحوم نور بخش از دنیا رفته این حرف‌ها مطرح شده است. چون ما که نزدیک به بیست سال در این نظام وزیر بودیم هر وقت چه در زمان مرحوم نوربخش و چه آقای قاسمی و دیگر رئیسان بانک مرکزی ، برای دریافت و پرداخت ریال و ارز به بانک مرکزی مراجعه می‌کردیم قوانین بسیار سفت و محکم بود.

 

*ولی در آن زمان چند بار ارز هم به بیرون فروخته شد.

 بله ،ولی حتی همان زمان هم که بحث تعدیل بازار برای کاهش قیمت ارز مطرح شد و یکی دو دفعه ارز در بازار فروخته شد. اما دور از ذهن است که این ارز را به بابک زنجانی داده باشند تا او بفروشد. ارزمورد نظر جهت فروش در اختیار بانک‌ها قرار گرفت نه مردم عادی. از این رو این شائبه در ذهن ایجاد می‌شود  که آنچه آقای زنجانی می‌گوید شبهه سنگینی است و چون مرحوم نوربخش از این دنیا رفته الان این حرف‌ها زده می‌شود. این حرف‌ها هم به نوربخش برمی گردد و هم به دولت‌هایی که مرحوم نوربخش در آن‌ها سمت داشته .کسی سیستم را بشناسد می داند این حرف زنجانی دورغ است.

 

*شما خودتان در دولت سوم وزیر نفت بودید،آیا نوع معمله وزارت نفت دولت احمدی نژاد با بابک زنجانی را تایید می کنید ؟

 من چون وزیر نفت بودم میدانم نفت باید به کسی فروخته شود که هم  اعتبار و سابقه داخلی داشته باشد و در بازارهای دیگر دنیا ادم معتبری باشد.پول خرید نفت را هم بانک مرکزی بریزد.پفک که نیست نفت است.این طور که اقای زنجانی با وزارت نفت ایران برخورد کرده بیشتر به تلاش برای معامله پفک می ماند تا خرید و فروش نفت.

 

*در دوران تحریم چطور؛می گویند زنجانی نفت را فروخته اما تحریم باعث شده نتواند پول را به داخل انتقال دهد؟

 در دوران تحریم که خریدار نمی‌تواند پول خرید نفت را انتقال دهد ،پول در حساب بدهکارمی ماند. اما باید به نوعی و با یافتن راهکاری پولش را به بانک مرکزی برساند. بابک زنجانی هم باید همین کار را می‌کرد چون فروش نفت توسط او محرز است و این اعداد و ارقام احراز شده است و نمی‌تواند مورد تعدی اشخاص قرار گیرد. این حرف‌ها من را دچار ابهام می‌کند. فرض کنید مثلا می‌خواهند  طبق یک قاعده ای که  در دنیا عرف است ومعامله می‌شود، طلا بخرند؛ و یک طرف آن هم دولت است. حالا ممکن است بگویند به خاطر تحریم‌ها 2 تا 5 دلار قیمت بیشتر است، ولی وقتی می گویند نماینده دولت آنجا حضور دارد و امکان انتقال پول از طرق مختلف نیز امکان پذیر نیست جای تامل دارد و من این حرف‌ها را خیلی متوجه نمی‌شوم. حال در نوعی دیگر مثلا از یک طرف نفت می‌فروشند وکارخانه و...می‌خرند. این‌ها همه جای ابهام دارد.

 

*آیا در زمان وزارت شما هم اتفاقی نظیر این افتاد؟

 ابدا؛ قوانین و مقررات داخلی و بین المللی جلوی هر گونه خلاف و سوء استفاده را می‌گرفت. یک کلمه در بازار نفت رایج است و آن اینکه :هیچ معامله ای در بازار نفت در سطح جهانی پنهان نمی‌ماند.

 

*فکر می‌کنید چند نمونه دیگر نظیر بابک زنجانی وجود داشته باشد؟

 قاعدتا اگر موارد دیگری باشد حتما قائده و قانون را رعایت کرده‌اند که کسی حرفی نمی‌زند. چون در دولت نهم و دهم 600 ،700میلیارد دلار پول نفت جابه جا شده وسهم بابک زنجانی فقط 75 میلیارد دلار بوده ،پس احتمال بدهید که کسان دیگری هم بوده‌اند اما چون قانون را رعایت کرده‌اند صدای کسی در نیامده لابد. البته من مطمئن هستم به زدوی پرونده های جدیدی باز می شود.بگذارید روحانی مسلط شود خیلی ها باید حساب پس بدهند.خیلی ها هم کم کاری کرده اند.

 

*چه کسانی کم کاری کرده‌اند؟

 هم قانون رعایت نشده و هم اقتدار دولت اعمال نشده است. پس مشخص است که دولت و نهادهای نظارتی وظیفه شان را درست انجام نداده اند.دولت دستگاه مکلفی است که اختیارات بسیار فراوانی دارد .مثلا دولت می‌تواند یک مناقصه ای را برگزارکند و فرضا به نفر اول ندهد و به نفر دوم بدهد.این از اختیارات دولت است و قانونی و درست هم هست.مثل اینکه کسی چیزی را بخرد ولی دولت بگوید چون اعتبار تو را قبول ندارم به تو نمی‌دهم. بنابراین دولت اختیار دارد و می‌تواند به برنده مناقصه کار را واگذار نکند. در این اختیار هم کاملا قانونمند است و ما از این اختیارات استفاده کردیم. من احتمال می‌دهم این اختیارات در دولت نهم و دهم دست اشخاص افتاده و قانون اعمال نشده. به نظرم دولت گذشته درست عمل نکرده زنجانی هم نمی توانسته بدون کمک برخی در دولت گذشته چنین کرده باشد.

 

*چرا تا الان هیچ واکنش جدی و رسمی صورت نگرفته است؟

 چه کسی باید واکنش نشان می داد.

 

مثلا خود شما؟

 من چکاره بودم که اعتراض کنم.اصلا صدای من به کجا می رسید.البته بالاخره متهم کردن دولت تضعیف قدرت سیاسی بود و ما نمی‌خواستیم اینطور باشد و بیگانگان سوء استفاده کنند. لذا به خدا پناه می‌برم از این فساد های مالی.مردم هم به خدا پناه ببرند.من می‌خواهم درد و دوا را با هم بگویم ،نه اینکه خدای نا کرده ما هم جزو کسانی باشیم که نظام را تضعیف کنیم. دشمنان که مترصد چنین مسائلی هستند خدا را خوش نمی‌آید که از داخل هم خودمان به نظام ضربه بزنیم.الان مشغول شدن به  گذشته برای اداره کشور خیلی مفید نیست.ما بایستی با تمام توانمان ایستادگی کنیم تا این دولت در اداره کشور موفق باشد و بتواند کشور را به نحو احسنت اداره کند. هر وقت دولت روحانی توانست بر کل امور تسلط پیدا کند آنوقت باید به سمت کسانی که خطا کرده‌اند برویم و آن‌ها را تنبیه کنیم.

 

*بحث میلیارد ها دلار پول است. دولت برای اداره کشور به این پول نیاز دارد؟

 خطا کارها را طوری تنبیه کنیم که به جامعه ضرر مجدد نزنند .

 

*پس فعلا باید بابک زنجانی  به امان خدا واگذار کنیم؟

 نه،اگربخواهیم به امان خدا بگذاریم گرفتاری‌های جامعه تایید می‌شود و این خطاها در جامعه تسری پیدا می کند. اما بدون جنجال دنبال خطا کارها برویم بهتر است.پشت پرده ها را بگذاریم برای بعد.

 

چگونه دیو درون (نفس) را به روح الهی تبدیل کنیم؟

ارواح ( دیوها، شیاطین ، انرژی های منفی ، غیره) چه هستند و چطور یک فرد تبدیل به روح می شود؟

1. ارواح چه هستند ؟

زمانیکه یک فرد از دنیا می رود، تنها بدن فیزیکیِ اوست که از بودن باز می ایستد. با این وجود ، بدن ناآشکار او ( شامل ذهن ناخودآگاه، خِرَد ، منیت و روح ، یعنی بدونِ بدن فیزیکی ) باقی می ماند و به سویِ نواحیِ دیگرِ کیهان حرکت می کند. برای مشاهده ی نکات بیشتر در موردِ این که از چه چیزهای تشکیل شده ایم و پس از مرگ از ما چه می ماند، به عکس زیر مراجعه کنید.

 

بعضی از این بدن های ناآشکار به ارواح تبدیل می شوند. ارواح با ویژگی های زیر شناخته می شوند:

  • آنها بدن های ناآشکار هستند.

  • آنها متعلق به حوزه برزخ ( بهووالوک ) یا یکی از هفت ناحیه ی دوزخ (پاتال) هستند اما همچنین در ناحیه ی زمین هم یافت می شوند. دلیل آن این است که ارواحی که متعلق به نواحی ناآشکارتر از کیهان هستند ، می توانند به نواحی آشکارتر مانند زمین نیز سفر کنند.

  • آنها در سیاره ی مثبت مانند بهشت ( سوارگا ) و یا بالاتراز آن وجود ندارند.

  • آنها آرزوهای برآورده نشده، مانند تمایلات جنسی ، تمایل به الکل ( چیزهایی که تنها می توانند از طریق بدن فیزیکی تجربه کنند )، انتفام و غیره دارند.

  • آنها از کنترل کردن و آزار رساندن به انسانها و سایرِ بدن های ناآشکار لذت می برند و هدف اصلی آنها در جهتِ اعمالِ نادرست در جامعه است.

بدن ناآشکار یک فرد، پس از مرگ فیزیکی تبدیل به روح می شود اگر ویژگی های شخصیتی و یا تمایلات آنها مطابق با آنچه ذکر شد باشد. فرآیندی خاص بگونه ای که آنها از طریقِ آن بتوانند به روح تبدیل شوند، وجود ندارد.

2. چه چیزی تصمیم می گیرد که کجا برویم و پس از مرگ چه خواهیم شد ؟

هنگامی که از دنیا می رویم، دوره ی پس از مرگ مان بوسیله ی عواملِ گوناگون تعیین می شود .آنها شامل :

  • تعداد و نوع تاثیراتی که ما در ضمیر ناخودآگاه بوجود آوردیم که به نحوه ی زندگی مان مربوط می شود. به متن برداشت های ذهنی ما مراجعه شود که تعیین گرِ طبیعت اصلی و شخصیت ما است.

  • منیت ما: در اینجا کلمه ی منیت به مفهومِ معنوی استفاده می شود. آن همچنین شاملِ گرایش دوگانگی با خداوند است. دوگانگی ، به معنی تلقی کردن خودمان به عنوانِ موجودی جدا از خداوند است. منیّت، عملکردی است که با حواسِ پنجگانه ، ذهن و خِرد ، به جای ارتباطمان با روحِ برتر یا خدای درون ، مشخص می شود.

  • نوعِ اعمالی که در زندگی انجام می دهیم.

  • میزان و نوع تمرین معنوی که در طولِ زندگی مان انجام می دهیم.

  • سرنوشت ما

  • نوع مرگ - طبیعی و آرام ، همراه با خشونت و تصادفی

  • نوع مراسم تدفین

  • مراسمی که برطبق علوم معنوی، پس از فوت توسط بازماندگان برایمان انجام می گیرد که به زندگیِ پس از مرگمان کمک می کند.

3. چه کسانی بیشتر احتمال دارد به روح تبدیل شوند ؟

افراد هنگامی پس از مرگ به روح تبدیل می شوند که دارای ویژگی های زیر باشند:

  • آرزوهای برآورده نشده

  • کاستی های شخصیتی زیاد، مانند خشم ، ترس ، حرص ، غیره

  • برداشت های منفی فراوان در ذهن.

  • منیّت بالا

  • آنها یی که به دیگران آزار می رسانند و طبیعت اصلی شان صدمه زدن به دیگران است.

  • آنها تمرینی معنوی که شاملِ مرحله ی پیشرفت در راهِ سپردنِ ذهن ، بدن و خِرَد که با هدفِ تحققِ خداوندی است انجام نمی دهند.

تنها افرادی که سطح معنوی آنها به 50 درصد ( ساماشتی ) یا 60 درصد (ویاشتی) رسیده باشد و منیّت کمی دارند قادر خواهند بود به نواحیِ بالاتر بهشت و فراتر از آن صعود کنند و به ارواح تبدیل نخواهند شد . باقی انسانها در هنگامِ مرگ خود را در ناحیه ی برزخ و یا دوزخ می بینند . بیشتر بدن ها ی ناآشکار در ناحیه ی برزخ به احتمال زیاد به شکلِ ارواح در می آیند. تمام بد ن های ناآشکار در دوزخ، ارواح هستند.

در واقع ، اگر یک فردی آرام باشد اما از طریقِ تمرینِ معنوی، قدرتِ معنویِ کافی نداشته باشد، احتمال دارد پس از مرگ به روح تبدیل شود. دلیلِ آن این است که او ، از طریق ارواح مرتبه ی بالاتر موردِ حمله قرار می گیرد و تحت کنترل آنها است . همانندِ زمین ، در نواحی دیگرِ کیهان نیز "زورمند تسلط دارد " و تنها قوی ترین ها باقی خواهند ماند. ارواحی ( دیوها، شیاطین ، انرژی های منفی و غیره ) که در مراحل بالاتر هستند، با قدرت معنوی بالایی که دارند ، بدن ها ی ناآشکاری فرد آرام با قدرت معنوی پایین تر را وادار می کنند تا برخلاف خواسته ی آنها عمل کنند و بنابراین، آنها را غیر مستقیم به ارواح تبدیل می کنند . با گذشتِ زمان ، بدن ناآشکار فرد آرام نیز تسلیم می شود و به روح تبدیل می شود و سایرِ انسانها را آزار می دهد یا با تسلط برآنها ،خواسته های دنیوی خود را برآورده می سازد.

بُعد اخلاقی در اینجا این است که ، اگر ما تمرین معنوی را بر طبق شش اصول پایه ی تمرینِ معنوی انجام ندهیم و از منیّتِ خود نکاهیم، احتمالِ این که پس از مرگ به روح تبدیل شویم بسیار زیاد خواهد بود.

4. چه کسانی تبدیل به ارواح نمی شوند؟

آنها افراد ی با ویژگی های زیر هستند:

  • تمرین معنوی را برای رسیدن به خداوند ( غایتِ رشد معنوی ) انجام می دهند.

  • برداشت های ذهنیِ و کاستی های شخصیتی کمتری دارند وغیره.

  • .داشتن منیت پایین .

  • سطح معنوی بالاتر از 50 درصد ( ساماشتی ) و یا 60 درصد ( ویاشتی ) را دارند.

چنین افرادی در هنگامِ مرگ به نواحیِ بالاتر حرکت خواهند کرد مثل بهشت و فراتر از آن . به دلیلِ قدرتِ معنویِ بالا و پشتیبانیِ خداوند ، ارواح نمی توانند برآنها اثر بگذارند یا آنها را تحتِ سلطه ی خود قرار دهند.

5. سطح معنوی و ارواح

با تقسیم بندیِ ارواح ، ما ارواح مراحل بالاتر را ارواحی می دانیم که به دلیلِ تمرین معنوی مداوم و خودسازی، قدرت معنوی بالایی دارند ، در نتیجه ، آنها سطحِ معنوی بالایی دارند و قدرت معنوی آنها زیاد است . ممکن است این شبهه پیش آید که " چگونه فردی با سطحِ معنویِ بالا به روح تبدیل می شود؟ " امکان دارد قدرت معنوی یک قدیس با سطح معنویِ 70 درصد و روحی برتر مانند یک جادوگر( مانتریک ) از ناحیه ی پنجم جهنم نظیرِ هم باشد . با این وجود، تفاوت های مهم بین آنها عبارتند از :

  • قدیس با نیّتِ واگذار کردن بدن ، ذهن ، ثروت ، منیت و غیره به خداوند و یکی شدن با او تمرین معنوی انجا می دهد.

  • روح برتر یا فردی با قدرت معنوی بالا ( که پس از مرگ به روح تبدیل شده ) تمرین معنوی را با هدفِ بدست آوردن نیروهای مافوقِ طبیعی انجام می دهد تا با خدا رقابت کند و بنابراین منیّتِ خیلی بالایی دارد

یک قدّیس ، با اصل خداوندی یا روح درون خود شناخته می شود . از سویی دیگر، یک جادوگر بسیار مغرور به قدرتِ معنویِ خود است و با منیّتِ خود ، یعنی حواسِ پنجگانه ، ذهن و خِرد شناخته می شود.