علامه سید حیدر تثلیثهایی را در باب معرفتشناسی با عناوین خاصی چون «شریعت، طریقت و حقیقت»، «رسالت، نبوت و ولایت»، «اسلام، ایمان و ایقان» و «وحی، الهام و کشف» مطرح میکند و با بسط کلام و دقت کافی و اندیشه ناب، درباره آن به سخن میپردازد.
بخش اول
چکیده
سید حیدر آملی دیدگاه خود در باب معرفتشناسی را بر وجودشناسی تثلیثی قرار داده و با طرح مباحث تثلیث در معرفتشناسی، به یک نوآوری دراینباره دست زده است. از مهمترین نکاتی که علامه سید حیدر در معرفتشناسی بر آن تکیه کرده اینکه، ایشان همواره معرفت را یک حقیقت واحد میداند که دارای سه مرتبه اصلی است که این مراتب نیز بهصورت تشکیک است. وی از این نکات کمک میگیرد تا نزاع ظاهری فهمهای متفاوت در حوزه عرفان، ازجمله نزاع بین صوفی و شیعه را برطرف نماید.
علامه سید حیدر تثلیثهایی را در باب معرفتشناسی با عناوین خاصی چون «شریعت، طریقت و حقیقت»، «رسالت، نبوت و ولایت»، «اسلام، ایمان و ایقان» و «وحی، الهام و کشف» مطرح میکند و با بسط کلام و دقت کافی و اندیشه ناب، درباره آن به سخن میپردازد. بدیهی است تثلیث در باب معرفت، مبتنیبر تثلیث در وجودشناسی اوست. در این نوشتار به تحلیل و بررسی نگاه تثلیثگونه او در باب معرفتشناسی پرداخته و به کلید حل تفاوت در فهمها و معرفتها اشاره خواهیم کرد.
واژگان کلیدی
وجود، معرفت، شریعت، طریقت، حقیقت، وحی، الهام، کشف.
طرح مسئله
یکی از برجستهترین افکار سید حیدر آملی، دیدگاه وی در باب معرفتشناسی میباشد. وی با عنایت خاص و ذوق فراوان، اندیشههای خاص خود را دراینباب به نمایش گذارده است و آن، توجه به مسئله تثلیث در حوزه وجود و معرفت است. تثلیث در معرفتشناسی، عنوانی است که از کلام سید حیدر گرفته شده است. عبارت ایشان درباره تثلیث معارف چنین است:
انحصرت رؤوس المعارف عند المحققین اجمالا فى المعارف الثلاث: من معرفة الحق تعالى و معرفة العالم و معرفة الانسان. (آملی، 1367: 2 / 59)
رئوس معارف نزد محققان منحصر به معارف سهگانه است: 1. معرفت حقتعالی؛ 2. معرفت عالم؛ 3. معرفت انسان. البته باید توجه داشت هریک از این معارف سهگانه از روی تفصیل، مشتمل بر معارف کثیر و مراتب فراوانی است.
دلیل اینکه چرا سید حیدر معارف را بهصورت تثلیث بیان نموده و ریشه و اساس تثلیث در معرفتشناسی او کجاست، بهطور اجمال در این است که از دیدگاه ایشان، حقایق هستی منحصر در سه چیز است؛ ازاینروی معارف نیز با رجوع به آن، در سه چیز خلاصه میشود.
و الغرض من اثبات التثلیث فى العلوم و المعلومات انّ الوجود هکذا وقع و انّ الظهور هکذا جرى بحکم الحقایق الثلاثه. (همان: 2 / 502)
این عبارت ازآنجهت مهم و قابل توجه است که برای ما روشن میکند دلیل تثلیث در معارف این است که وجود بر مبنای تثلیث بنا شده؛ یعنی پایه و اساس تثلیث در معرفتشناسی، تثلیث در وجودشناسی است.
علامه سید حیدر با توجه به این اصل اساسی، تثلیثهایی را در باب معرفتشناسی با عناوین خاص مطرح نمودهاند که در این نوشته مورد تحلیل و بررسی قرار خواهد گرفت.
شریعت، طریقت و حقیقت
این تثلیث از مهمترین و اصلیترین مباحث معرفتشناسی در دیدگاه سید حیدر آملی است که اهمیت ویژهای نسبت بدان قائل شده؛ بهطوریکه در بیشتر آثار خود به این موضوع پرداخته و درباره آن بحث کرده است.
عنوان این تثلیث برگرفته از روایتی از پیامبر(صلی الله علیه و آله) است که فرمودند: «الشریعة اقوالی و الطریقة افعالی و الحقیقة احوالی و ... .» (احسایی، 1405: 4 / 4: 135)
سید حیدر این تثلیث را پایه و اساس سایر تثلیثات معرفتشناسی، و بسیار مهم میداند؛ بهگونهای که بقیه تثلیثات معرفتی را در قالب این تثلیث و براساس انطباق با آن بیان داشته است.
وی دراینباره مینویسد:
چون این موضوع را شناختی و حقیقت مراتب سهگانه (شریعت، طریقت، حقیقت) برای تو آشکار شد، مراتب سهگانه دیگر یعنی اسلام، ایمان و ایقان، وحی، الهام و کشف، نبوت، رسالت و ولایت، اقوال، افعال و احوال و سایر مراتب را نیز بر این مراتب سهگانه قیاس کن. (آملی، 1368: 1 / 351)
ایشان درباره این موضوع و تعاریف و معانی آن نکاتی ظریف و مطالبی عمیق بیان داشته که مهمترین آنها بدین شرح است:
1. علامه سید حیدر معرفت را یک حقیقت واحد میداند که دارای سه مرتبه اصلی است و در آن، شریعت حد ابتدایی و طریقت حد وسط و حقیقت حد نهایی و اعلاست.
الشریعة اسم شرع الهی و وضع النبوی من حیث البدایة و الطریقة اسم له من حیث الوسط و الحقیقة اسم له من حیث النهایه. (همان: 1 / 350)
به عبارت دیگر شرع الهی و وضع نبوی، یک حقیقت واحد است که مشتمل بر مراتب سهگانه شریعت، طریقت و حقیقت است و اسمای این مراتب اگرچه بهلحاظ جهات و اعتبارات مختلفاند، ولی در واقع تغایر و تخالفی ندارند. ازاینرو بهنحو ترادف بر آن حقیقت واحد صدق میکنند؛ مانند عقل، نور و عالم که برای انسان کامل بهصورت مترادف بهکار میرود. وی مینویسد:
و المراد ان الشرع الهی و الوضع النبوی، حقیقة واحدة مشتمل على هذه المراتب أی الشریعة و الطریقة و الحقیقة و هذه الاسماء صادقة علیها على سبیل الترادف باعتبارات مختلف. (همان: 1 / 347)
2. مراتب معرفت اگرچه از جهت جزئیات بسیارند، اما خارج از اقسام مذکور نمیباشند. این نکته نحوه انحصار مراتب معرفتی در مراتب سهگانه شریعت، طریقت و حقیقت را بیان میکند؛ بدین معنا که این مراتب اگرچه برحسب مظاهر و اشخاص منحصر نیستند، ولی برحسب انواع و اجناس در اینسه منحصرند. به دیگر بیان، مراتب معرفت بهحسب جزئیات و تفصیل اگر منحصر نباشد، بهحسب کلیات و اجمال منحصر در مراتب سهگانه خواهد بود. (همان: 1 / 350)
3. به عقیده سید حیدر، مراتب سهگانه معرفت بهصورت تشکیکی است؛ یعنی بهصورت مراتبی است که در طول یکدیگر قرار گرفتهاند، بهطوریکه مرتبه بالاتر واجد مراتب مادون خود نیز میباشد. ازاینرو کمال مرتبه اعلا آن است که وسط را نیز داشته باشد و به همین ترتیب مرتبه وسط باید مرتبه ابتدایی را داشته باشد. او مینویسد:
بدان شریعت، طریقت و حقیقت یکی هستند، اما حقیقت مرتبه بالاتر از طریقت است و طریقت بالاتر از شریعت و مرتبه پیروان هریک از آنها نیز به همین ترتیب است؛ چون «شریعت» مرتبه اول، «طریقت» مرتبه وسط و «حقیقت» مرتبه نهایی است. همانگونه که حصول وسط بدون آغاز ممکن نیست، نهایت نیز بدون وسط حاصل نمیشود ... و هریک از آنها نسبت به پایینتر، کاملتر است و کمالش نیز به آن است که مرتبه پایینتر را داشته باشد. (همان: 1 / 354)
علامه سید حیدر این مراتب سهگانه را به پوست، مغز و مغز اصلی تشبیه میکند؛ بهعبارتی شریعت را همچون قشر و طریقت را لب و حقیقت را لبّاللب دانسته؛ بهگونهای که پوست و قشر، حافظ مغز اصلی، یعنی لباللب است. (همو، 1362: 3 / 344)
ایشان معتقد است کسی که حال و طریقت خود را با شریعت حفظ نکند، حال او فاسد میشود و طریقت به حقیقت نرسد، و اگر حقیقت را بهواسطه طریقت حفظ نکند، حقیقتش باطل میشود و به زندقه و الحاد برمیگردد. (همو، 1368: 1 / 353) همچنین همانطور که انکار شریعت که مرتبهای از مراتب پیامبران است، جایز نیست، انکار طریقت و حقیقت که از جهت شرافت و رتبه، بالاتر است نیز جایز نمیباشد. ازاینرو هریک از این مراتب باید در جای خود قرار گیرد. (همو، 1368: 1 / 352)
از آنچه گفته آمد روشن شد که در دیدگاه سید حیدر اولاً معرفت دارای یک حقیقت واحد است؛ ثانیاً معرفت دارای مراتب طولی است. البته طولی بودن بهمعنای نفی یک مرتبه و اثبات مرتبه دیگر و یا گذار از مرتبه و وجود مرتبه دیگر نیست؛ بلکه در ضمن طولی بودن مراتب، برحسب درجه معرفت با یکدیگر حکایت از یک حقیقت دارد. لذا هر مرتبه از صحت و واقعیت برخوردار است. ثالثاً جمیع مراتب معرفت بهنحو کلی و اجمال، منحصر در سه مرتبه اصلی میباشد.
این نکات کلیدهایی است که سید حیدر بهوسیله آن، قفل بسیاری از مسائل معرفتی و اعتقادی را باز میکند، که از جمله آن، این است که ایشان با استفاده از همین نکات تلاش دارد نزاع ظاهری بین شیعه و صوفی را برطرف کند و نشان دهد که در حقیقت شیعه و صوفی لازم و ملزوم و مکمل یکدیگرند؛ حتی میکوشد تا وحدت تصوف و تشیع را ثابت کند.
رسالت، نبوت و ولایت
از نظر علامه سید حیدر، غرض از بیان معرفت و شناخت رسالت، نبوت و ولایت آن است که اینسه، منشأ و مبدأ همه هستند و توحید جز از اینسه صادر نشده و جز از صاحبان آن ظاهر نگشته است. (همان: 1 / 16)
در راستای بحث از این موضوع، ایشان یکی از مهمترین تطبیقات را در باب معرفتشناسی ارائه کرده و در آن به اصل و منشأ و علت پدیدار شدن مراتب سهگانه معرفت اشاره نموده است. سید حیدر آملی مینویسد:
در حقیقت این مراتب سهگانه معرفت (شریعت، طریقت و حقیقت) به اقتضای مراتب سهگانه دیگری است که آنها بهمنزله اصل برای این مراتباند؛ زیرا در واقع شریعت از اقتضای رسالت و طریقت از اقتضای نبوت و حقیقت از اقتضای ولایت است. (همان: 1 / 346)
نکته بسیار مهمی که از عبارت فوق بهدست میآید اینکه، اولاً تثلیث در معرفتشناسی براساس تثلیث صاحبان معارف سهگانه پایهگذاری شده است؛ بهطوریکه رسالت، نبوت و ولایت، اصل و منشأ برای مراتب معرفتشناسی، یعنی شریعت، طریقت و حقیقت قلمداد میشود. به عبارت بهتر، از صاحب مقام ولایت، حقیقت پدیدار میگردد، نه برعکس؛ یعنی نه اینکه مرتبهای با عنوان حقیقت وجود داشته باشد تا براساس آن ولی ظاهر شود، بلکه اصل با مقام ولایت است و از صاحب مقام ولایت است که مرتبه معرفتی حقیقت پدیدار میگردد.
ثانیاً همه مراتب به یک حقیقت رجوع میکند که آن، شخصی است که اساس این مراتب است و همه این مراتب از آن شخص ظاهر میگردد. درباره اینکه این شخص کیست، سید حیدر آملی مینویسد:
ان جمیع المراتب و المقامات من النبوة و الرسالة و الولایة راجعة الى الحقیقة المحمدیة ظاهرا و باطنا. (همان: 1 / 400)
از نظر سید حیدر، اصل و منشأ جمیع مراتب معرفت سهگانه، یک شخص و یک حقیقت است و آن جز حقیقت محمدیه نمیباشد.
اسلام، ایمان و ایقان
سید حیدر آملی قبل از اینکه نظر خویش را دراینباب و از جانب اهل باطن و عرفان بیان کند، بحث را با بررسی سخنان اهل معقول و ظاهر آغاز میکند و مینویسد:
نزد بعضی از اهل معقول، اسلام خلاف ایمان و ایمان خلاف اسلام است و نزد بعضی از ایشان، هردو یک چیز واحدند؛ نزد بعضی دیگر اسلام اعم از ایمان و نزد دیگر ایشان، برعکس آن است. همچنین نزد بعضی ایقان بالاتر از ایمان است، همانطور که ایمان بالاتر از اسلام میباشد و نزد بعضی دیگر ایقان، نفس ایمان است و بعضی دیگر معتقدند بین ایمان و ایقان عموم و خصوص من وجه است و امثال اینها. (همان: 1 / 586)
از امام علی(علیه السلام) نقل شده: «یحتاج الاسلام الی الایمان و یحتاج الایمان الی الایقان.» (آمدی، 1335: 2 / 874) علامه سید حیدر خود دراینباب دست به یک تقسیمبندی میزند. وی ابتدا دین یا شرع و اهل آن را دارای سه مرتبه دانسته است: اسلام، ایمان و ایقان؛ سپس هریک از مراتب را به سه قسم تقسیم میکند: اهل بدایه، اهل وسط و اهل نهایه. سپس براساس این تقسیمبندی، هریک از این مراتب را بهترتیب شرح و توضیح میدهد.
یک. تثلیث در اسلام
1. اسلام اهل بدایه: اسلامی است که کلمه شهادتین و قیام به ارکان پنجگانه، اهل آن را کفایت میکند. این اسلام در حقیقت از تسلیم است و سبب ایمنی در دنیا و خلاصی یافتن از قتل و گرفتن جان و ریختن خون میشود و فایدهای در آخرت نخواهد داشت. (آملی، 1368: 1 / 591)
2. اسلام اهل وسط: این اسلام شامل کسانی است که اهل استدلال و براهین و یا اهل انقیاد و تسلیماند و آن عبارت است از دینی که خالص از اغراض دینوی و منزه از شرک جلی است و نام آن دین الله است؛ همانطور که خدای تعالی در قرآن کریم میفرماید: «ألَا لِلَّهِ الدِّینُ الْخَالِصُ» (زمر / 3) و «إنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإسْلَامُ.» (آلعمران / 19) این اسلامی است که صاحب آن عمداً شرک نمیورزد و اصلاً شکی در هیچیک از اصول دین نمیکند و همه ارکان آن را بهپا میدارد. (همان: 1 / 592)
3. اسلام اهل نهایه: اسلامی که صاحب آن اهل توحید و کشف و شهود است؛ پس آن عبارت است از اسلام حقیقی که نام آن دین قیّم است و انبیا و اولیا و کمل از تابعینشان بر آن بودهاند.
سید حیدر این مرتبه از اسلام را از نوع توحید ذات میداند که موجب خلاص از شرک خفی و مشاهده غیر با حق است. وی سپس به کلام الهی در قرآن کریم که دلالت به این مرتبه دارد، اشاره میکند: (همان: 1 / 593)
یا صَاحِبَی السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ مَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا أَسْمَاءً سَمَّیتُمُوهَا أَنْتُمْ وَ آبَاؤُکُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ ِبهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیاهُ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیمُ وَ لَکِنَّ أکْثَرَ النَّاسِ لَا یعْلَمُونَ. (یوسف / 40 ـ 39)
دو. تثلیث در ایمان
1. ایمان اهل بدایه: عبارت است از تصدیقی که آمیخته به شک و شبهه و معارضه بوده و ممکن است همراه شرک خفی و جلی باشد؛ لذا حقتعالی میفرماید: «وَ مَا یؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ باللَّهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِکُونَ.» (یوسف / 106) همچنین ازاینحیث که میتواند همراه با شرک شود، دیگر نیازی نیست توضیح دهیم که ایمان میتواند همراه با فسق، معصیت، ظلم و قتل، بغی و ... باشد. (همان: 1 / 595)
این ایمان قابل ازدیاد و نقصان بوده و موجب دخول در نار و خروج از آن پس از مدتی است.
2. ایمان اهل وسط: عبارت است از تصدیق به آنچه نبی از توحید، عدل، نبوت، امامت و ... خبر میآورد؛ تصدیقی که آمیخته با شک و شبهه نیست. این ایمان قابل ازدیاد میباشد، ولی قابل نقصان نیست؛ برخلاف اولی که قابل نقصان بود. (همان: 1 / 596) ازاینرو حقتعالی میفرماید:
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذَا تُلِیتْ عَلَیهمْ آیاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَانًا وَ عَلَى رَبِّهمْ یتَوَکَّلُونَ ... . (انفال / 2)
3. ایمان اهل نهایه: عبارت است از تصدیق از راه کشف و شهود و ذوق که هیچ شک و شبههای در آن راه ندارد. این ایمان همراه محبت کامل به خدای خالق و شوق تام به حضرت اله میباشد و شامل لقا و وصول به او میشود. خداوند در قرآن کریم میفرماید:
فَأَی الْفَرِیقَینِ أَحَقُّ بالْأَمْنِ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ یلْبسُوا إِیمَانَهُمْ ِبظُلْمٍ أُولَئِکَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ. (انعام / 82 ـ 81)
این ایمان قابل ازدیاد نیست، بلکه ازدیاد آن در ظهور ایمان است، از قبیل احسان که عبارت است از مشاهده آشکار حق تبارک و تعالی، همانطور که پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمودهاند: «الاحسان أن تعبد الله کأنک تراه، فان لم تکن تراه فانّه یراک.» (مجلسی، 1403: 6 / 56: 26) انبیا و اولیا و عارفان از امتشان و تابعین آنها اهل این ایمان هستند. (آملی، 1368: 1 / 597 ـ 596) از امام علی(علیه السلام) وارد شده است: «الایمان علی اربعة دعائم علی الصبر و الیقین و العدل و الجهاد.» (صدوق، 1354: 217)
سه. تثلیث در ایقان
از دیدگاه سید حیدر، یقین نیز به سه دسته تقسیم میشود که عبارت است از: علمالیقین، عینالیقین و حقالیقین. ایشان این تقسیمبندی را با توجه به کلام الهی در قرآن کریم میداند (آملی، 1368: 1 / 602) که حقتعالی فرموده:
کَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیقِینِ لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَینَ الْیقِینِ. (تکاثر / 7 ـ 5)
إِنَّ هَذَا لَهُوَ حَقُّ الْیقِینِ. (واقعه / 95)
نکته مهم و قابل توجه در اینجا این است که از نظر ایشان مراتب یقین تفاوتهایی با تقسیمبندی مراتب اسلام و ایمان دارد؛ بدین بیان که در اسلام و ایمان، مرتبه اول مربوط به عوام، مرتبه دوم مربوط به خواص و مرتبه سوم مربوط به خاصالخاص بود، و یا اینکه مرتبه اول مربوط به اهلالبدایه و مرتبه دوم مربوط به اهلالوسط و مرتبه سوم مربوط به اهلالنهایه بود، اما در یقین کلیه مراتب مخصوص اهلالنهایه است؛ چراکه این سه مرتبه میتواند در یک شخص واحد باشد که صاحب مقام حقالیقین است و قرار گرفتن در هر مرتبه جز به تحصیل مرتبه پایینتر ممکن نیست. ازاینرو علمالیقین مرتبه اول از یقین و عینالیقین مرتبه دوم و پس از آن حقالیقین میباشد که جامع جمیع مراتب است. سید حیدر بارها تأکید میکند که تمام مراتب یقین، مخصوص اهلالنهایه یا خاصالخاص میباشد، نه غیر آن. (آملی، 1368: 1 / 602) از امام علی(علیه السلام) وارد شده: «افضل الدین الیقین والیقین عماد الایمان.» (محمدی ریشهری، 1377: 14 / 71 ـ 70)
1. علمالیقین: عبارت است از آنچه طبق برهان باشد و مخصوص ارباب عقولی است که تأییدشده از جانب خداوند هستند، مانند حکمای الهی که بر حقایق اشیا آنگونه که هست، آگاه میباشند و کسانی که اختصاص داده شدهاند به خیر کثیر در کلام حقتعالی: «یؤْتِى الْحِکْمَةَ مَنْ یشَاءُ وَ مَنْ یؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِی خَیراً کَثِیراً.» (بقره / 269) پس علمالیقین، اول و ابتدای وارد شدن در علوم حقیقیه الهیه است. (آملی، 1368: 1 / 605 ـ 602)
2. عینالیقین: عبارت است از آنچه به حکم بیان باشد و مخصوص اصحاب علوم، یعنی علوم حقیقیه ارثیه الهیه است که شامل علوم انبیا و اولیا و مرسلین که برایشان از طریق وحی، الهام و کشف حاصل شده، میشود و از طریق ارث، به تابعینشان میرسد، همانطور که پیامبر گفتهاند: «العلماء ورثة الانبیاء.» عینالیقین، اول ورود به عالم عیان و مقام مشاهده و فنا و کنار زدن حجب است، چنانکه پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمودند: «انّ لـلّه سبعین الف حجاب من نور و ظلمة، لو کشفها لاحرقت سبحات وجهه ما انتهى الیه بصره من خلقه.» (مجلسی، 1403: 6 / ج 73: 30) همچنین امیرالمؤمنین(علیه السلام) اشاره دارند: «الحقیقة کشف سبحات الجلال من غیر اشارة.» (آملی، 1368: 1 / 605 ـ 602)
3. حقالیقین: عبارت است از آنچه به نعت عیان بوده باشد و مخصوص اصحاب معارف یا کمل انبیا و اولیاست؛ کسانی که معرفت خداوند و معرفت اشیا بدانگونه که هستند، برای آنها بهوسیله کشف و شهود و ذوق و فنا حاصل است. حقالیقین، اول ورود به بقای حقیقی بعد از فنای کلی است که فرق بعد از جمع نامیده میشود؛ همانطور که حقتعالی در قرآن کریم میفرماید: «وَ مَا رَمَیتَ إِذْ رَمَیتَ وَ لَکِنَّ اللَّهَ رَمَى» (انفال / 17)؛ همچنین در حدیث قدسی فرموده: «کنت سمعه و بصره و لسانه و یده و رجله، فبی یسمع و بی یبصر و بی ینطق و بی یبطش و بی یمشی.» (کلینی، 1408: 5 / ج 2: 352)
این، نهایت مراتب انسان کامل است که بالاتر از آن مرتبه و مقامی نیست؛ چنانکه خداوند در کلامش بدان اشاره فرموده است: «فَکَانَ قَابَ قَوْسَینِ أَوْ أَدْنَى» (نجم / 9) و امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) نیز بدان اشاره دارند: «لو کشف الغطاء ما ازددت یقینا.» (مجلسی، 1394: 46 / 135) از این مقام به مقام محمود و افق اعلی تعبیر شده است. (آملی، 1368: 1 / 605 ـ 602)
اینجاست که سید حیدر از وصف این مقامات و مراتب به وجد و شور آمده و میگوید: «لیس وراء عبّادان قریه.» (همان: 1 / 605)
علامه سید حیدر برای تفهیم هرچه بهتر مراتب یقین، مثال زیبایی آورده و مینویسد:
مَثل این مراتب یقین، یعنی علمالیقین و عینالیقین و حقالیقین مانند شخصی است که در خانه تاریکی متولد شده و چشم او به خورشید و انوار آن بسته بوده است و تنها از خورشید و اوصاف آن و کیفیت طلوع و غروب آن را شنیده و مطلع گردیده است. پس زمانی که از خانه بیرون آید و چشمانش باز گردد و طلوع صبح صادق را مشاهده کند، که بزرگترین علامت از علامات طلوع شمس است، پس این بهمثابه علمالیقین است، و زمانی که خورشید کاملاً طلوع کند و انوارش بر آفاق بتابد و آن شخص چنین صحنهای را همراه با عظمت خورشید مشاهده کند، پس این بهمثابه عینالیقین است، و زمانی که این مشاهده به جرم خورشید برسد و موانع برطرف شود و نور محض حاکم شود، بهگونهای که او بشود آن و یا آن بشود او، پس این بهمثابه حقالیقین است. (آملی، 1368: 1 / 607 ـ 606)
منابع و مآخذ
قرآن کریم.
نهجالبلاغه، 1379، ترجمه محمد دشتی، قم، مشرقین، مؤسسه تحقیقاتی امیرالمؤمنین(علیه السلام).
آمدی، عبدالواحد، 1335، غررالحکم و دررالکلم، ترجمه محمدعلی انصاری قمی، قم، بینا.
آملی، سید حیدر، 1368، جامع الاسرار و منبع الانوار، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چ دوم.
ـــــــــــــــ ، 1367، المقدمات من کتاب نص النصوص فی شرح فصوص الحکم، تهران، توس، چ دوم.
ـــــــــــــــ ، 1362، اسرار الشریعه و اطوار الطریقه و انوار الحقیقه، تهران، مؤسسه اطلاعات و تحقیقات فرهنگی، چ اول.
احسایی، ابنابیالجمهور، 1405 ق، عوالی اللئالی، قم، سیدالشهداء.
صدوق، علی بن حسین، 1354، خصال، ترجمه محمدباقر کمرهای، تهران، کتابفروشی اسلامیه.
کلینی، محمد بن یعقوب، 1408 ق، الاصول من الکافی، تهران، اسلامیه.
مجلسی، محمدباقر، 1403 ق، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء.
محمدی ریشهری، محمد، 1377، میزان الحکمه، ترجمه حمیدرضا شیخی، قم، انتشارات دارالحدیث
جعفر شانظری: دانشیار دانشگاه اصفهان.
رشید فریدپور: کارشناسی ارشد رشته فلسفه و کلام اسلامی.
فصلنامه علمی ـ پژوهشی اندیشه نوین دینی