روشهای ایرانی (بهروز رضایی منش)

استادیار گروه مدیریت دولتی دانشگاه علامه طباطبایی

روشهای ایرانی (بهروز رضایی منش)

استادیار گروه مدیریت دولتی دانشگاه علامه طباطبایی

برای اداره ی خود از سرت و برای اداره ی دیگران از قلبت استفاده کن


قانون زندگی قانون باورهاست. باورهای عالی سرچشمه همه موفقیتهای بزرگ است


. توانمندی یک  انسان را باورهای او تعیین می کند. انسان ها هر آنچه را که باور دارند


 خلق می کنند. باورهای شما دستاوردهای شما را در زندگی می سازند زیرا باورها 


تعیین کننده کیفیت اندیشه ها، اندیشه ها عامل  اولیه اقدام ها و اقدام ها عامل اصلی


 دستاوردها هستند.  در تمام لحظات با خودتان گفتگوی درونی مثبت داشته باشید. 



به خودتان بگویید :"من خوشحالم ، سالم و تندرستم و احساس فوق العاده ای دارم".


برای اداره کردن خویش از سرت و برای اداره کردن دیگران از قلبت استفاده کن (دالای لاما )

آمریکا و اسراییل از صفحه ی روز گار حذف خواهند شد انشاءالله



بخش مهمی از سخنرانی آقای نبویان پیرامون «پشت پرده های توافق نامه ژنو و
جلسات مستقیم ایشان با تیم مذاکره کننده» و «نقشه دشمنان برای تغییر رهبر
ده سال آینده از طریق انتخابات مجلس خبرگان»، که حتی توسط رسانه های
منتقد دولت حذف شده است را در ادامه تقدیم می نماییم البته نکات مهم
بسیاری در این سخنرانی اشاره شده است که دعوت می نماییم در صورت صلاح دید
فایل کامل صوتی ارائه شده را گوش فرا دهید :
جملات آقا[امام خامنه ای] را برایتان بخوانم:
«متن توافق نامه ایرادهای اساسی دارد و مهمترین آن اینست که استقلال ما
را هدف گرفته است و هر حرکتی را منوط به توافق آمریکا کرده است» و در
ادامه آقا دستور فرموده اند: «لااقل تیم مذاکره کننده را تقویت کنید»
به حمدلله مسئولین بالا اعتراضشان بلند شده، آقای ... ناراحت است آقای و
آقای .. که من دیگر اسم نیاورم.آقا هم نامه های آنها را گرفته و پاراف
کرده اند به آقای ظریف داده اند و فرمودند: جواب اینها چیست؟
آقایان هم رفتند برای تقویت، سیروس ناصری و موسویان را آورده اند که
یکیشان به جرم جاسوسی دستگیر شده بود؛ الان هم اختلاف با ظریف پیدا کردند
و دعوا دارند
یک جمله هم حسن ختام عرایضم که این را ایشان[رهبری] علنی 12 آبان امسال فرمودند:
«به مذارکات جاری خوش بین نیستم چراکه معلوم نیست نتایجی را که ملت
انتظار دارد به همراه آورد. اما معتقدیم این تجربه ایرادی ندارد»
یک بار اینها در سال 82 این کار را انجام دادند؛ آقا فرمودن باز هم دوست
دارید انجام دهید. اما وظیفه من و شما چیست؟
اما لازم است ملت بیدار باشد و بداند چه اتفاقی دارد می افتد. حالا چه
کسی ملت را باید بیدار بکند!!
19 دی خدمت آقا رسیدند قبل از صحبت های عمومی،30 یا 40 نفر از نماینده ها
و بزرگان بودند، آقا... وارد صحبت می شوند و صحبتها محدود هم بود و
فرمودند: «ریشه اختلاف ما و دشمنی های غرب با ما این مسائل نیست بحث در
اسلام سیاسی است که انقلاب اسلامی و حوزه ها معرفی کرده اند» وجلسه تمام
شد یکی از طلبه ها خیلی شور گرفت و شروع کرد شعار دادن در خدمت آقا:« از
تو به یک اشاره از ما به سر دویدن»؛ آقا فرمودند:« کار از اشاره گذشته
است»
چند بار آقا باید بگوید و فقط داریم می شنویم! حواسمان جمع هست؟! آقا
فرمود کار از اشاره گذشت !! بیدار باشیم .
آقایون برنامه ریزی کرده اند روی مجلس آینده، به نظر بنده مجلس آینده مهم
نیست و عملاً زنگ می زنند به تک تک ماها که دیگه شما رأی نمی آورید این
هم مهم نیست بلکه اونها برنامه ریزی برای مجلس خبرگان آینده [کرده اند]
یعنی گرفتن شخص...
سی و خورده ای سال دشمن هرچه شکست خورده از ولایت فقیه و ولی فقیه است
فهمیده اند که تا این جا را نگیرند... حواستان خیلی جمع باشد!
چرا تا الان آقا علنی نمی آیند وسط جوابش روشنِ روشن است اگر الان بیایند
وسط [می گویند] آی مردم و ایها الناس ما داشتیم با مذاکره مشکل اقتصادی
شما را حل می کردیم ، کی نگذاشت؟ رهبری نگذاشت...حواستان جمع باشد!؛ آقا
نمی تواند علنی و شفاف، مثل من و تو که واضح حرف می زنیم، بفرمایند: شما
چکار دارید می کنید!!
همه چیز را مخفی نگه می دارند همین الان رفتند و شنیدم 27 صفحه و البته
آقای عراقچی می گفتند: «نه نه 27 صفحه نیست 9 صفحه است» خوب همان 9 صفحه
کو؟ چرا نمی دهید به نماینده ها؟ [می گویند] نه این ها مخفی و محرمانه
است. چرا باید اینها محرمانه باشد؟ بیدار باشیم! بیدار باشیم!
اون مغز متفکر اصلاحات گفته است(راجع مجلس خبرگان):« تنها راه حلّ و تنها
مشکل در رهبر 10 سال آینده است. اونجا را در یابید» حواستون خیلی جمع
باشه! یک جلد و دو جلد و 10 جلد نه بیش از این مقدار کتاب گذاشته اند در
اینترنت و فضای مجازی و در تمام خانه های ما و بچه های ما دسترسی دارند
که فقط بر علیه آقا[امام خامنه ای و می گویند]! « آقا را باید زد» !
بویژه در نامه ها و چیزهایی که بعد از فتنه 88 آمده، بحث «ولایت» است؛
اونی که کشور را نجات داد ولایت فقیه است دشمن دیده هرجا را می تواند
بگیرد، با فتح سنگر به سنگر قوه مجریه را گرفتند و خاتمی آمد، مجلس پنجم،
مجلس ششم شد اما رهبری را نتوانستند بگیرند به قول خودشان: « برگشتند».
اما در مجلس خودم و دوستانمان جدی کار می کنیم قبول دارم انتقادات شما به
ما وارد است ... الان که شما این مطالب را دانستید می گویید چرا مجلس
یقه؟ ظریف را نمی گیرد ولی بر فرض اینکه این مطالب را نمی دانستید و اگر
ما می آمدیم ظریف را استیضاح می کردیم شما همین چیزی که الان دولت اعلام
می کند را نمی گفتید که :« آقا پنج ماه نیست که دولت آمده و مجلس چوب لای
چرخ دولت می گذارد؟! » چه جور می شود این کار حل بشود ؟
[ راه آنست که ] مردم را بیدار کنیم که اگر مجلس وارد کار شد نگویند
افراطیند و نگویند مجلس داره چوب لای چرخ دولت می گذارد... تا مردم
بدانند دولت چه کار می کند! این بیدار کردن وظیفه من و توست
مجلس را نقد می کنی درست و مجلس مشکلاتی دارد بنده رفتم و با رئیس مجلس
صحبت کردم و مواردی هست و محضوراتی هست.
[چراکه] که به مردم دارند می گویند ما مشکلات مردم را داریم حل می کنیم
ونمی گذارند [انتقادی باشد] و می گویند انتقاد باشد و کشور را امنیتی
نکنید و انتقاد آزاد است اما [اما در عمل چیز دیگری اتفاق می افتد] برای
مثال: روزنامه قانون در صفحه اولش مستقیماً، صریح آیه قرآن را انکار کرد.
در شهادت [ شاهد]، قرآن کریم دارد: دو مرد اگر نشد «رجلٌ . إمرأتان»
صریحاً تیتر درشت صفحه اول زده اینها تبعیض جنسیتی است و من تذکر داده ام
یکبار،، دوبار، ده بار، آقای معاون پارلمانی وزیر ارشاد چه کردید؟ این
روزنامه را چکارش کردید!؟ ... بعد از نزدیک 1 ماه به من گفت که تذکری به
آنها دادیم!! حالا برگردید این طرف: 3 تا از روزنامه هایی را که دوتاشون
«9 دی» و «وطن امروز» می باشد را معرفی کردند به دادگاه و «یالثارات» را
اصلا بسته اند و من رفتم شکایت و جرمشان را دیدم ...و تمام شکایت ها اینه
که اینها «علیه دولت چیز نوشتن»! یعنی با انتقاد علیه دولت، روزنامه بسته
می شود . یا به دادگاه معرفی می شود اما قرآن و آیه قرآن را انکار
کردند...! حواستون جمع باشد!
رفته و سخنرانی کرده توی جلسه هیئت اداری خوزستان، گفته است اونهایی که
نسبت به توافق نامه اعتراض می کنند دو دسته اند: یکی رهبر که خوب اینها
متخصص اند اما غیر رهبر بقیه سبیٌ بتشیَّخ اند یعنی بچه هایی هستند که
ادای بزرگترها را در می آورند یعنی اگر اساتید و دانشگاه....! معاون
پارلمانی اش هم برگشته گفته این ها با ...تقریباً؛ آقای عراقچی در
کمیسیون (وهم ظریف) می گفتند: «که آقا حرف های صهیونیست ها و آمریکایی ها
را نزنید» که من مجبور شدم بگم آقای عراقچی من نه صهیونیستم و نه
آمریکایی ام!
شاید به ذهنتون برسه چرا صدا وسیما [روشنگری نمی کند]! اون هم قصه دارد و
همین مقدار هم باید خدا را شکر کرد چراکه بسیار تحت فشارند که نباید
اصلا...! الان صحبت های جان کری را پخش کرده وهمین امروز حملات گسترده ای
به صدا و سیما که مخالف توافق ژنو است؛ نشته بودیم که عراقچی می گفت فقط
دو دسته قلیلی اند اعتراض می کنند: یکی کیهان که انتقاد می کند و یکی هم
صدا و سیما، که خیلی با نارحتی و تشر اینها را بیان می کرد. خود بنده پنج
شنبه سخنرانی داشتم لغو کردند و سخنرانی های دیگر جاها را لغو کردند
چراکه به آنها پریروز خیلی جدی گفتم که: چون فرمودند ملت باید بیدار
باشند باید بدویم این شهر و اون شهر!
آقای قشقایی به من گفت:« تو رفتی و در میان طلبه ها این حرف ها را زده
ای» گفتم من این حرف ها را زده ام و به تو هم گفته ام که هرچی نقد داری
بگو! پس چرا نمی گویی! چرا مناظره نمی گذارید؟ من که علامه دهر نیستم اگر
ما بد فهمیدیم بگویید کجایش را بد فهمیدیم!! چرا نمی گویید!
خیلی جدی متوجه اند که اصلاً و مطلقاً این حرف ها به مردم نرسد، برای
مردم بخوانید ما داریم متن را می خوانیم اگر بگویید تو اشتباه خوانده ای،
در بالای سر می گذارم[می پذیرم].


یارو نشسته بوده پشت بنز آخرین سیستم، داشته صد و هشتاد تا توی اتوبان میرفته، یهو میبینه یک موتور گازی ازش جلو زد! خیلی شاکی میشه،

پا رو میگذاره رو گاز، با سرعت دویست از بغل موتوره رد میشه. 

یک مدت واسه خودش خوش و خرم میره، یهو میبینه متور گازیه غیییییژ ازش جلو زد! دیگه پاک قاط میزنه،

پا رو تا ته میگذاره رو گاز، با دویست و چهل تا از موتوره جلو میزنه. همینجور داشته با آخرین سرعت میرفته، یهو میبینه موتور گازیه مثل تیر از بغلش رد شد!! 

طرف کم میاره، راهنما میزنه کنار به موتوریه هم
علامت میده بزنه کنار. 

خلاصه دوتایی وامیستن کنار اتوبان، یارو پیاده میشه، میره جلو موتوریه، میگه: آقا تو خدایی! من مخلصتم، فقط بگو چطور با این موتور گازی کل مارو خوابوندی؟! 

موتوریه با رنگ پریده، نفس زنان میگه: والله ... داداش.... خدا پدرت رو بیامرزه واستادی... آخه ... کش شلوارم گیر کرده به آینه بغلت.
نتیجه اخلاقی :
اگه می بینید بعضی ها در کمال بی استعدادی پیشرفت های قابل ملاحظه ایی دارند و در سطوح بالای مدیریتی ، اقتصادی و.... قراردارند
ببینید " کش تنبانشان" !! به کجا گیر کرده
 
                                               


 
   

فقط ما ایرانی ها زن ذلیل نیستیم، حسین اوباما را ببین !! این یک مساله ی جهانیه


اگرقویترین سیاستمدار عالم هم باشی، وقتی زنت بهت میگه بیا صندلی هامونو عوض کنیم...... باید اطاعت کنی.........
 
فقط ما ایرانی ها زن ذلیل نیستیم، این یک مساله ی پروبلماتیک و یونیورساله !!! بیچاره حسین رو ببین !!!
 
 
Even if you are the most powerful man in the world…if the wife says switch seats, you switch your seats

Description: http://sandrarose.com/images19/Obama-flirts-with-Denmark-PMs-wife-500x906.jpg?42e305

سعادت انسان در کجا قرار دارد؟

سعادت را در کجا می‌توان یافت؟


 سمیناری برگزار شد و پنجاه نفر در آن حضور یافتند. سخنران به سخن گفتن مشغول


بود و ناگاه سکوت کرد و به هر یک از حاضرین بادکنکی داد و تقاضا کرد با ماژیک


روی آن اسم خود را بنویسند.  بعد، آنها را جمع کرد و در اطاقی دیگر نهاد.


 حال، از حاضرین خواست که به اطاق دیگر بروند و هر یک بادکنکی را که نامش روی


آن بود بیابد.  همه باید ظرف پنج دقیقه بادکنک خود را بیابند.  همه دیوانه‌وار


به جستجو پرداختند؛ یکدیگر  را هُل می‌دادند؛ به یکدیگر برخورد میکردند و هرج


و مرجی راه انداخته بودند که حدّی نداشت.


 مهلت به پایان رسید و هیچکس نتوانست بادکنک خود را بیابد.  بعد، از همه


خواسته شد که هر یک بادکنکی را اتفاقی بردارد و آن را به کسی بدهد که نامش روی


آن نوشته شده است. در کمتر از پنج دقیقه همه به بادکنک خود دست یافتند


 سخنران ادامه داده گفت، "همین اتّفاق در زندگی ما می‌افتد. همه دیوانه‌وار و


آسیمه‌سر در جستجوی سعادت خویش به این سوی و آن سوی چنگ می‌اندازیم و


نمی‌دانیم سعادت ما در کجا واقع شده است. سعادت ما در سعادت و مسرّت دیگران


است. به یک دست سعادت آنها را به آنها بدهید و سعادت خود را از دست دیگر


بگیرید. این است هدف زندگی انسان.

معنا، امکان و راهکارهای تحقق علم دینی (خلاصه فصل اول حمیده علاء الدین)

معنا، امکان و راهکارهای تحقق علم دینی

(خلاصه فصل اول)

حمیده علاءالدین، دانشجوی دکتری مدیریت فناوری اطلاعات

مقدمه:

وقتی سخن از معنا و امکان علم دینی به میان می آید اولین مطلب اینست که مقصود در تعبیر علم دینی چیست؟  دیدگاههای مختلف در باب ماهیت  علم:

1-     علم به عنوان تک معرفتی (گزاره معرفتی)

2-     نظام منسجم معرفتی حاصل از چندین گزاره (رشته علمی)

             تفاوت بین تحلیل منظقی- فلسفی و تحلیل تاریخی جامعه شناختی مهم است و باید در نظر گرفته شود. 

             بحث در باره علم ئر دو مقام خواهد بود:


1-     مقام ثبوت (خود علم در مقام ماهیت واقعی آن)

2-     مقام اثبات و تحقق تاریخی آن (آنچه به عنوان علم در طول تاریخ حیات بشری معروف بوده است که

 میتوانسته حقیقت علم باشد یا جهل مرکب)

فصل اول

علم به منزله یک گزاره معرفتی

   

            در مقدمه ذکر شد بحث در باره علم در دو مقام ثبوت و اثبات خواهد بود. قبل از مباحث مطرح شده در باب

            علم در این فصل:

1-     علم در مقام اثبات و تحقق تاریخی (به عنوان یک مقوله فرهنگی) نگاه فرهنگ های مختلف به علم و 

نقد آنها

2-     حقیقت علم در گروی چیست؟ آیا کشف واقع ممکن است؟

مباحث اصلی این فصل:

1-     بحث علم در بستر تاریخی،  کاوش در نگاههای موجود در فرهنگ اسلامی و فرهنگ مدرنیته مشخص

 ساختن بار فرهنگی متفاوت این واژه در دو فرهنگ.

2-     بحث بر سر حقیقت و ماهیت واقعی علم،

a.       حقیقت علم در گروی چیست؟

b.       ایا حقیقت علم، کشف واقعیت است یا علم صرفاً ابزاری برای تحولات اجتماعی است؟

c.       آیا روش تجربی، معیار معتبری برای تفکیک گزاره های علمی و معرفتی از سایر گزاره ها هست یا خیر؟

d.      آیا معیار اصلی علم بودن چیزی غیر از کشف واقع است؟

e.       ایا بحثهای ارزشی (حکمت  عملی)  همگی از سنخ قراردادها و اعتبارات فرهنگی و قومی میباشند.

3-     بحث ا ثرگذاری امور غیر معرفتی (به ویژه اخلاقیات) در تکوین علم ومعرفت اگر در پاسخ به سوالات بالا بتوانیم 

نشان دهیم که امکان ندارد که امور غیر معرفتی بتوانند در ماهیت خود علم اثر بگذارند  و لذا کشف واقع  ممکن است، 

آیا به معنای انکار هرگونه اثرگذاری این امور در تکوین علم در وجود آدمی است؟ یا میتوان نشان داد که پذیرش 

خصلت کاشفیت علم با اثرگذاری امور غیر معرفتی، منافات ندارد.

a.       بحث در مورد تحقق و تکوین حقیقت علم در وجود آدمی  

b.      چگونه عوامل غیر معرفتی که در ماهیت خود علم نقش ندارند، در استقرار یا عدم استقرار حقیقت علم 

در وجود آدمی نقش ایفا میکنند.

c.       تفکیک  بین معرفت شناختی و وجود شناختی

مباحث اصلی:

علم در مقام اثبات و تحقق خارجی (تحقق علم)

1-     علم در فرهنگ اسلامی

·        مراتب علم

·        بهترین علم ها

·        علم ریشه همه خوبی ها

·        خشیت عالم

·        همنشین ایمان

·        نگرش توحیدی

2-     علم در فرهنگ جدید غربی

علم در مقام ثبوت         

                                               

علم در فرهنگ اسلامی

مراتب علم:

            قله آن علم الهی که نظام تکوین، محصول آنست علم حضوری و شهودی یعنی همان توانایی که با دانایی 

            همراه است. قدرت از متن آن اعمال میشود. انسان با خلیفه اللهی دارای اقتداری است که تخت بلقیس را 

           از صبا به فلسطین می­آورد.

            مرتبه پایین تر، مرتبه معرفت حصولی عقلی است که حاصل شهود حقایق کلی است. کسی که از علم عقلی 

            بهره می برد گرچه واجد حقایق الهی نیست ولی به وصف آن مشغول است. حکمت حقیقی را واجد نیست اما

            دوستدار آنست (سقراز خود را حکیم ننامید بلکه دوستدار حکمت و علم خواند).

            نازلترین مرتبه معرفت، دانش مفهومی حسی است این دانش در پرتوی مفاهیم کلی عقلی میتواند به کشف 

            سایه نظام ربانی که در عالم ظاهر شده، بپردازد.

بهترین علم ­ها:

            علمی که به شناخت خود و اصلاح خویش بپردازد و بدترین دانشها دانشی است که انسان را اصلاح نکند.

علم ریشه همه خوبی­ ها:

            در راس فضیلت ها و غایت همه خوبی ها- امری مقدس و ارزش انسان به علم اوست- کسانی حقیقتاً انسان اند

            که در مسیر علم حقیقی باشند یا عالم ربانی باشند یا متعلمی در راه نجات و بقیه پوچ و بی ارزش اند.

خشیت عالم:

            علمی ارزش مند است که در انسان تاثیر خود درا بگذارد و اوج این تاثیرگذاری، خشیتی است که عالم نسبت به

            خداوند پیدا می کند و تنها بندگان خئاوند هستند که از خدا خشیت دارند. پس احترام  به عالم احترام به خداوند

             است.

همنشین ایمان:

            چنان همنشین ­هایی که جدایی ­ناپذیرند از سوی دیگر دست در دست عقل دارد هم علم چراغ عقل است و هم

            عقل به تایید علم اقدام میکند. دینداری هر کس به اندازه عقل اوست. دوره شکوفایی تمدن اسلامی، دوره شکوفایی

            علم بوده است.

نگرش توحیدی:

            علمی حقیقتاً علم شمرده می شود که بتواند نگرش توحیدی را در اندیشه خلق و خو و رفتار انسان متجلی 

             می سازد. حضرت رسول (ص) میفرماید: علم بر سه قسم است:

§        آیه و نشانه ای محکم بر توحید (عقاید)

§        آن چه به اقامه واجبی در مسیر عدالت منجر شود (احکام)

§        آن چه به اقامه سنتی پار برجا بیانجامد (اخلاق)

            امام خمینی در تفسیر این سخن می فرماید علم طب و نجوم هم از نشانه های خداوند سخن می گوید پس

           آیه محکمه است. همین طور علم زیستو فیزیک که علوم امروزی هستند. علم اقتصاد هم با دغدغه عدالت 

            فریضه عادله به شمار می رود و روان شناسی و جامعه شناسی مداق سنه قائمه هستند.


در منطق دینی، علمی حقیقتاً علم شمرده می شود که نه تنها در دنیا بلکه تا ابد همراه آدمی باشد.


علم در فرهنگ جدید غربی

          علم با روش تجربی گره خورده است. تجربی دانستن ماهیت علم، مهم ترین مولفه فرهنگی علم در عصر جدید است

          فرهنگ جدید منشا خود را در فرهنگ و تمدن یونان جستجو می کند فرهنگی که در ابتدا در آن بنام علم شهرت داشت

          نظریه پردازی جهان بود. (علم یعنی نظریه پردازی در حوزه جهان شناسی). سپس پیدایش شکاکیت و پیدایش سوفسطاییان.

          سقراط و ارسطو در برابر شکاکیت ایستادگی کردند. در میان سوفسطاییان، انسان مقیاس حقیقت بود. ارسطو معروف ترین                 طبقه بندی دانش ها را انجام داده است. این طبقه بندی عبارت است از:

طبقه بندی علم (=حکمت= فلسفه به معنای اعم)

·        علم نظری: اولاً و بالذات برای شناخت به کار آمدند. و بر اساس غایت علم دسته بندی شدند:

1-     طبیعیات

2-     ریاضیات

3-     مابعدالطبیعه

·        علم عملی: هدف آن ها دخل و تصرف در عالم بود

1-     ناظر به فرد (اخلاق)

2-     ناظر به خانواده (تدبیر منزل = مدیریت)

3-     ناظر به جامعه (سیاست مدن)

           هیچ گاه روش تجربی در مقابل روش تعقلی قرار نگرفت. دیدگاه موجود ارسطو در باره ماهیتت روش تجربی:

·        بدیهیات به دو دسته تقسیم می شوند

o       اولیه

o       ثانویه ----- مجربات (قضایایی که از راه تجربه بدست آمده اند)

            - تجربه روشی در مقابل قیاسی نیست و علاوه بر این که خودش مشتمل بر یک قیاس عقلی است می تواند

            یکی از مقدمات قیاس های دیگر را تشکیل دهد.

            -تجربه نه مترادف با استقرا است و نه مقابل با قیاس.

          -با انحطاط فلسفه در قرون وسطی (بحث های مدرسی پیرامون مفهوم کلی) دیدگاه های نومینالیستی

            شکل گرفت. موج جدید شکاکیت. مونتنی، ادله ی سوفسطاییان را در مورد شکاکیت احیا کرد. 

            دکارت به عرصه آمد. بیکن، بر مطالعه ی تجربی و استقرایی طبیعت به منظور افزودن قدرت انسان تاکید می کرد.

           جمله معروف او "دانایی توانایی است" از واژگونی رابطه ی علم و قدرت حکایت می کرد.

            سپس قدرت، قداست پیدا کرد. و علم برای کسب قدرت شد. 

            دکارت، پدر فلسفه جدید، دلبستگی خاصی به روش تجربی داشت. اعتراض او به حکمت مدرسی این بود

            که به عقیده او حکمت مدرسی فقط برای تبیین منظم حقایقی که از پیش شناخته شده بکار می آمد و از 

            کشف حقایق جدید عاجز بود. ضعف قرون وسطی باعث شد، فلسفه و تحلیل معرفت به وادی جدیدی بروند.

            آرمان فیلسوفان عقل گرای پیرو دکارت این بود که از یک سری اصول اولیه (حقایق فطری و عقل) با روش

            ریاضی، علمی در باب عالم پدید آمدند مثل کتاب اخلاق اسپینوزا.

           

 ابتنای عالم بر ریاضیات مهم ترین وصف مشترک فیلسوفان و دانشمندان علوم طبیعی:

اصل فکری گالیله این بود که معتقد بود طبیعت بر پایه ی یک سیستم ریاضی بنا شده است. این که طبیعت

 گویی در نظام خود ریاضی است.  او به عنوان یک عالم طبیعت سعی می کرد تا حد امکان قواعد و مبانی

 علم طبیعت و قانون مندی های مشهود طبیعت را بر حسب قضایای ریاضی بیان کند.

تجربه گرایی: 

                 جنبه مهم علم دوره رنسانسپیشرفت علمی تا حد زیادی متکی بر توجه به داده های تجربی می باشد

                  و در این فضا تجربه گرایی زاده شد.

عقل گرایی:

                در نزد عقل گرایانی مثل دکارت، اسپینوزا و لایب نیتس هنوز استقلالی برای تفکر فلسفی باقی بود.  

                در نظر تجربه گرایان، فلسفه به خادم و کارگزاری برای علم تبدیل شده بود. 

                نیوتن پس از گالیله، همه جهات نظریه علمی کلاسیک در باره ی عالم را تکمیل کرد و بلکه بیش از گالیله

                بر اهمیت مشاهده تجربی و استقرا جایگاه احتمال دو علم اصرار ورزید.

                طبیعت شناسی نیوتن به تدریج باعث فروپاشی طرح گالیله ای دکارت شد. این تجربه گرایی توسط هیوم 

                به نهایت خود رسید به نحوی که در فلسه هیوم میتوان همه اصول عمده آنچه را که بعدها تجربه گرایی منطقی

                نامیده شد یافت و این نهایت چیزی نبود جز شکاکیت. هیوم طرفدار تجربه گرایی محض بود. بدین ترتیب،

                وادی علم (علوم طبیعی) از وادی فلسفه جدا گردید. مهم ترین کار فلسفه، تحلیل ماهیت علم کاربردی شده بود

                تا بررسی حقیقت و وجود شناسی.

                 

                     به دنبال تحولات اجتماعی قرن 18 و دوره ی فلسفه  (روشنگری) فرا رسید دوره ای که عقل دنیا زده ی بشری

                 تنها ابزار حل مسائل مربوط به انسان و جامعه است. یعنی انسان فقط باید عقل خویش را برای تفسیر حیات

                 سیاسی، اجتماعی، دینی، اخلاقی بکار گیرد. اواخر قرن 18 نوبت به کانت، فیلسوف مدرنیته رسید. تفکر او بین

                 دو جریان عقل گراو تجربه گرا بود. از طرفی مثل عقل گرایان خواستار درک کلی حقیقت و دستیابی به یک 

                  متافیزیک جامع بود و از طرفی نظربات هیوم هرچند نمی خواست کاملاً به شکاکیت هیوم تن دهد.

                 کانت می خواست تحلیل ارائه دهد که چرا فلسفه متوقف شده  و علم تجربی روبه رشد است. او می گفت همه

                  شناخت ما با تجربه آغاز می شود، ضرورتاً همه ی آن از تجربه نشات نگرفته بلکه چیزهایی از قبل در ذهن ماست

                 که داده های حسی با ترکیب آن ها، فهم ما را می سازند و تا زمانی درست هستند که در مورد داده های حسی

                 باشند و اگر در مورد داده های غیر حسی باشند علم ایجاد نمی کند. در نهایت به این نتیجه رسید که تنها                                  "مابعدالطبیعه ی علمی" ( =  اپیستمولوژی = فلسفه ی علم) می تواند موجود باشد.  مابعدالطبیعه ی معرفت یا

                  تحلیل عناصر قبلی تجربه انسانی است.

اشتراک کانت با پوزیتیویست ها

                 تبیینی از ماهیت علم نشان داد که بر اساس آن، همین روش تجربی نیز واقعیت را در اختیار ما قرار نمی دهد

                 بلکه واقعیت خارجی را با مقوله ذهنی در می آمیزد . این نظر در پوزیتیویست ها نیز وجود دارد. با این تفاوت که

                 کانت این مقوله را در بین همه مشترک می دید.

                 هم چنین کانت بحث جدایی علم از اخلاق (دانش از ارزش) را ثابت کرد. کانت هم دغدغه اخلاق داشت و هم

                 دغدغه نگرش علمی. 

                  افلاطون واقعیت علم را در پرتو عالم مثل ملاحظه می کرد. "خیر "نه تنها یک اصل شناخت شناسی، بلکه 

                  یک اصل هستی شناختی (آنتولوژیک)  یعنی اصل وجودی است. وجود مطلق، خیر محض و جمال ذاتی برای

                   افلاطون یکی است. اگر انسان به معرفت تکلیف اخلاقی نائل شود به نحو ضمنی به وجود یک نظام اخلاقی، 

                   که به نوبه خود مستلزم خلود (سرمدیت = جاودانگی) نفس و وجود خداوند است، اذعان کرده است.


                 از این به بعد وجود عایت اجتماعی انسان زیر سوال رفت و نظریه ی ژان ژاک روسو زاده شد و به تدریج 

                واژه "ارزش" جایگزین "حکمت عملی" گردید. تفکیک دانش از ارزش رسمیت یافت و سخن بیکن هم به ثمر

                 نشست که علم برای قدرت تعیین تکلیف نمی کرد. بلکه قدرت خواست انسان ها ( = اراده ی انسانی معطوف

                  به قدرت) بود.


                بیزگرایی:

                استفاده از احتمالات باعث کارآیی روش تجربی است. علوم طبیعی در قالب مدیریت انسان ها و تسلط بر دیگران                           زمینه ساز تولید علوم انسانی شد.

               اگوست کنت:

               کنت پدر جامعه شناسی، پوزیتیویسم و اومانیسم روش علمی بر تجربه و مشاهده استوار است و این روش می تواند 

                در عرصه های علوم انسانی بکار گرفته شود. این چنین فلسفه تبدیل به خادم علم شد. 

                پوپر: تفکیک معرفت و شناخت به علم و غیر علم

                پوزیتیویست های منطقی:

                 از نظر پوزی تیوی ست ها تمام گزاره های منطقی یکی از این سه صورت را دارند:

                1- یا تحلیلی (استدلال های ذهنی) اند 

                2-و یا تالیفی (ترکیبی) و به معنی قابلیت اثبات تجربی داشتن محمولات گزاره ها

                3-و جملاتی که نه تحلیلی  و نه قابل اثبات تجربی باشند بلکه مهمل و بی معنا هستند.


                مساله اولی و اصلی این بود که آیا دستگاه ادراکی انسان توانایی شناخت واقع را دارد یا خیر؟ 

             اما اینک مساله به عنوان یک مسئله فرهنگی و اجتماعی درآمده که که دانشمندان مدرن چگونه حضور نظریه ها را در 

             عرصه مباحثات خود تحمل می کنند.


علم در مقام ثبوت (حقیقت علم)

            اکنون می شود واضح تر فهمید که علم حقیقتا چیست؟ 

            این که آیا مرز علم و غیر علم در گروی بهره مندی از روش تجربی است، قابل دفاع است یا خیر؟ 

            آیا مباحث ارزشی و هنجاری را نیز می توان به نحو علمی و شناختی مورد بررسی قرار داد و اثبات و نفی کرد؟ چگونه؟


ناموجه بودن تمایز روشی معرفت ها

            روش تجربی به عنوان مرز علم و غیر علم را در دو مقام می توان بحث کرد:

1-     در مقام علم به معنای تک گزاره های معرفتی

2-     در باب علم به معنای یک رشته علمی و نظام معرفتی

            تفکیک و تمایز معرفت بر اساس روش، غیر منطقی و لذا ناموجه است، یعنی بسته به هر موضوعی در مورد

            روش های مختلف صحبت می شود. 

            اگر روش تجربی مرز بین علم و غیر علم باشد، دو روش برخورد با عالم واقع داریم:

1-     روش فیلسوفانه: کاوش های نظری ( استدلالی)

2-     روش عالمانه: کند وکاو عملی (تجربی)

            فلسفه جای علم را نمی گیرد و علم هم جای فلسفه را.  نتایج روش فلسفی را نمی توان با روش علمی ابطال کرد و یا                     بالعکس علم و فلسفه دو روش مجزا هستند. 

             منظور از این تفکیک، روش داوری است نه روش گردآوری (کشف و صید و به تور انداختن فرضیه و نظریه)

دو مرحله ی علمی (از کارل پوپر):

1-     روش کشف 

2-     روش داوری 

روش شناسی: تمیز دادن داوری از گردآوری.

دسته بندی علمی بر اساس روشها: (هر سه روش زیر روش داوری هستند)

1-     علوم برهانی (فلسفی)

2-     علوم تجربی

3-     علوم نقلی

               آیا این تمایز درست است؟ در غرب چه بوده است که در جامعه ما این شده است؟ 

               در غرب منابع شناخت معتبر منحصر به روش تجربی (برای امور مادی) و روش فلسفی (برای امور غیرمادی) 

                معرفی گردید.

              

              نقض داوری:

            لاکاتوش: سخت هسته، دانشمندان جان سختی هستند که صرفا اگر واقعیتها نظریه ای را رد کنند صرفاً به دلیل داوری                      تجربه است دست از آن نمیکشند.

             کوهن: اساساً تمامی فعالیتهای علمی دانشمندان تحت تاثیر پارادیم قرار دارند. (پارادایم یعنی آداب و عادات معین)

              دوئم کواین: حتی بهنگام شکست یک نظریه هم نمیتوان مشخص کرد که این شکسته برخاسته از کدام بخش آن نظریه               است. مربوز به خود نظریه است یا عوامل پیرامونی آن.

              تاریخ فلسفه علم، موید مهمی در ناموفق بودن تفکیک مقام داوری از مقام گردآوری است.

              موضع فلسفه اسلامی

             علم و معرفت باید از یک پدیده معرفت شناختی به یک پدیده فرهنگی تبدیل شود آیا در علم دنبال کشف واقعیت و                      حقیقت هستیم یا ساکت کردن و مجاب کردن دیگران؟

             در منطق بحث میشود که استدلال عقلی، حرکت فکری است که به سه گونه ممکن است انجام شود:

1-     حرکت از جزیی به جزیی (تمثیل)

2-     حرکت از جزیی به کل (استقرا)

3-     حرکت از عام به خاص (قیاس)

              روش فکری خاص هر علمی عبارت است از یک نوع ارتباط فکری خاصی که بین انسان و موضوع آن علم باید برقرار شود.                 روش حسی و تجربی تنها در چارچوب روش عقلی می تواند به کاوش بپردازد. روش حسی و تجربی تنها در چارچوب                      روش عقلی می تواند به کاوش بپردازد.

ماهیت علم (کشف واقع):

                آیا ماهیت علم کشف واقع است یا خیر؟ دیدگاه هایی در باب ماهیت علم: پراگماتیستی و ابزار انگارانه؛ شناخت را نسبی                  می دانند؛ حقیقت را ناممکن قلمداد میکنند؛ علم یک پدیده اجتماعی شد.

                 اگر علم کشف واقع باشد، گام اول اینست که نشان کشف واقع امری ممکن است و مبتنی بر چهار قضیه:

1-     واقعیتی هست (اثبات و انکارش به خودش بستگی دارد)

2-     راهی برای شناخت واقع  وجود دارد.

3-     راه در راه بودن و ارائه طریق، خطا ناپذیر است.

4-     در ذهن انسان نسبت به واقعیت خطا وجود دارد.

              هر کدام از این اصول خدشه دار شود، واقعیت علم زیر سوال می رود. علم امری واقع نماست یعنی کاشفیت، خاصیت ذاتی                علم است.

باطل بودن نسبیت در شناخت

               نسبیت در فهم: موضوع شناخت هرگز به آنگونه که هست در ادراک و آگاهی انسان قرار نگیرد ناشی از مادی دانستن                     فهم (ناموجه)

              نسبیت در حقیقت: از چند جهت باطل است. منطقاً منکر اصل نسبیت در فهم یک شکاکیت پیچیده است. اگذ به نسبی               بودن حقیقت اصرار بورزند این اصرار آن ها تنها در محدوده فهم نسبی آن ها می تواند  پیدا کند و نمی توانند فهم دیگران                را هم نسبی بدانند.

تفکیک ذاتیات علم از عرضیات آن:

                وقتی علم به عنوان یک پدیده خارجی مورد توجه قرار می گیرد ممکن است در مقام تمایز نهادن بین مصادیق  علم و                      امور شبه علم، بتوان رویکردهای پراگماتیستی و ابزارانگارانه و غیره را پذیرفت  اما این ها ماهیت ذاتی علم نیستند و ذات                  علم همان کشف واقع است در تعبیر دیگر دیدگاههای مذکور ممکن  است علامت علم بودن چیزی باشند اما معنا و                         حقیقت علم نیستند.

متدلوژی کشف واقع:

                 آگاهی انسان: بدیهی و نظری            بدیهی: اولی و غیر اولی       نظری: از طریق آگاهی بدیهی خصوصاً اولی معلوم                      می شود.

انواع حرکت های ذهنی بین معلوم و مجهول

1-     تمثیل

2-     استقرا

3-     قیاس (با حفظ شرایط خاص قطعی است)

a.       برهانی (معرفت و متدلوژی کشف واقع)

                                                               i.      اولیات

                                                             ii.      فطریات

                                                           iii.      حسیات (مشاهدات)

                                                           iv.      تجربیات

                                                             v.      حدسیات

                                                           vi.      متواترات

b.      شعری

c.       خطابی

d.      جدلی

e.       مغالطی

                       روش تجربی در عرصه­های مختلف چگونه باید پژوهش اقدام کند؟ در این فضا انواع متدلوژی ها پدید می آید.                                معنای دومبرای روش شناسی، وجود شناسی موضوع و سپس تعیین روش یا روش های ممکن برای بررسی

                       آن موضوع است.

                       حضور اعتبارات مربوط به حکمت عملی در حوزه معرفت و دانش

                      یک بحث مهم این است که بحث علمی و معرفتی فقط مربوط به حوزه مسائل نظری است و بخش از اعتبارات و                           ارزش ها که ناظر به حوزه مسائل علمی میباشند. هیوم تنها راه موفقیت را تجربه گرایی می دانست بحث تفکیک                           است از باید را مطرح کرد. و گفت هیچ بایدی از یک امر تجربی بدست نمی آید و اشکال کانت هم این بود خواست                        

                      مشکل اخلاق را حل کند ولی  آن را تثبیت کرد چرا که وجود شناسی را بی اعتبار دانست.

                      سپس اخلاقیات تا سطح سلیقه و گرایش های شخصی تنزل پیدا کرد. نکته مهم در فلسفه اسلامی  به تبع فلسفه                         ارسطو، مسئله علت غایی است. علت غایی یک مسئله اصیل وجود شناختی است. که بر طبق آن غایات واقعی                             برای موجودات اثبات می شود. در انسان به نظریه فطرت تبدیل می شود.

                      بر اساس نظریه فطرت، آدمی غایتی واقعی و حقیقی دارد که در وجود تمامی آدمیان نهفته است و این امر ریشه                             ارزش ها و بایدهای مطلق در وجود آدمی است.

دانش بشری:

1-     نظری (حکمت نظری، دانش مربوط به واقعیت نفس الامری وجود، وجود آدمی)

2-     عملی (حکمت عملی، دانش مربوط به عملی کردن و تدبیر و برنامه ریزی عملی برای غایات واقعی) 

 شکل گیری علم در ضمیر عالم و ربط و نسبت آن با اخلاقیات در مبحث علوم دینی، علم آمیخته با 

شخصیت عالم است یعنی یک ارتباط وجودی با اخلاق در ساحت وجود آدمی دارد. دو دلیل ارتبا

اخلاق  و شخصیت انسانها:

1-     درهم تنیدگی ابعاد معرفتی و اخلاقی در وجود انسان

انسان عقل  و ادراک محض نیست مجموعه ای از قوای ادراکی است. اگر عملی از من سر میزند از تمام وجود من نشات میگیرد. در غرب این موارد، انسان را به سمت شکاکیت سوق میدهد ولی در اسلام، انسان ذات حقیقی دارد بنام فطرت.

2-     دریافت علم به عنوان یک حقیقت غیر مادی از مبادی وجودی خیر و شاد در عالم

در کلاس درس، به نظر میرسد علم را از معلم و کتاب گرفته ایم در صورتی که در واقعیت اینگونه نیست کتاب که خود یک جسم بی جان است و علم ندارد که بتواند به خواننده بدهد، معلم هم علم در ذهنش میباشد. درست است که در ذهن و نفس من چیزی بنام علم ایجاد می شود، اما این  چیز به لحاظ وجود شناختی امری کاملا وابسته به من است. بنابراین هم معلم و هم کتاب صرفاً زمینه ساز برای ایجاد علم در وجود و ضمیر متعلم می باشند نه علت حقیقی . پس علت حقیقی چ:8.9ست؟

موجودی می تواند حقیقتاً چیزی را از موجود دیگر دریافت کند که تحت احاطه وجودی او باشد در فلسفه اسلامی اثبات می شود که هر علمی که بدست می آوریم ناشی از افاضه مراتب عالی تر وجود است که درادبیات دینی از آن مراتب عالی، به فرشتگان و در ادبیات فلسفی به عقول یا عقل فعال تعبیر می شود. 

همان گونه که مراتب بالا وجود دارند موجودات مراتب پایین مثل شیاطین هم هستند هر چه اخلاقیات و معرفت بیش تر بهم گره بخورند، مهذب تر می شوند در نهایت اخلاص به عصمت می رسد که شیاطین راه ندارند. و این که علم افاضه الهی است.