روشهای ایرانی (بهروز رضایی منش)

استادیار گروه مدیریت دولتی دانشگاه علامه طباطبایی

روشهای ایرانی (بهروز رضایی منش)

استادیار گروه مدیریت دولتی دانشگاه علامه طباطبایی

منطق علم پوزیتیویستی

پوزیتیویسم: پوزیتیویسم با تمیز دادن علم تجربی از معرفتهای دیگر چشم از علم شناسی برگرفت و تصویر تازه ای از علم را عرضه کرد 

اهم ارکان و اوصاف علم شناسی پوزیتیویسمی: 
1-روش استقرایی:عاده سیر از گزاره های شخصی به گزاره های کلی و یا مقدم دانستن مشاهدات بر تئوری و ذهن را همچون کشکولی خالی دیدن که باید از ماده مشاهدات پر شود و طرد هر گونه معلوم مسبوق به تجربه (توصیه فرانسیس بیکن)(مقام گرداوری ) 
تاسیس اصل مجوز استقرا : اصلی که به قول رایشنباخ :داور ارزش تئوریها برای قضاوت درباره صدق وکذب تئوریهای علمی است(مقام داوری). 
2-مقدم دانستن مشاهده بر تئوری: (مسبوق ومصبوق ندیدن مشاهدات بر تئوری ) 
3-پاسخ به معیار تمیز علم از غیر علم با معیار معنی داری: هر گزاره ای را که بتوان به تصدیقات حسی (ادراکات) تحویل نمود گزاره ه ای است علمی . و مهمل و بی معنی خواندن متافیزیک و غیر علمی دانستن آن 
4- تفکیک میان قانون وفرضیه و اثبات پذیر دانستن قوانین: در واقع فرضیه قانونی بود که اثبات نشده بود و در صورت اثبات برای همیشه پابر جا خواهد ماند. 
5 - قطعیت دانستن قوانین و ضد یت با نسبیت گرائی در علم: و به همین سبب کلمه علم نزد پوزیتیویسم از قطعیت و لقب علمی ازحرمث ویزه ای برخوردار است. 
6-تکیه بر استقراء بر مقام گرداوری: یعنی همچنانکه دیدن شمار کثیری از قوهای سپید دلیل سپید بودن همه قوها میباشد و علم را فرایندی انباشتی دانستن و خودرو ووحشی دیدن تئوری (قوی سیاه یی اصلا وجود نداشته ) 
7 - ناخشنود بودن از تئوریهایی که قابل درک نیستند: (نا محسوس)مثل اتم الکترون که همواره در علم پوزیتیویسمی مهمانی ناخوانده وبد قدم بوده است چون این تئوریها با معیار معنی داری که محسوسات را وارسی می کنند موافق نیست و با استقراء نمی توان به اثبات رسانید به همین سبب کوشش بسیار می شد نا تصورات نامحسوس به تصورات محسوس تبدیل شود ماخ پدر علم پوزیویتیسم تا آخر عمرش به وجود اتمها ایمان نیاورد چرا که انها را ندیده (درک نکرده ) بود. 
8 - قبول آزمون فیصله بخش برای انتخاب یکی از دو تئوری رقیب: که از مقبولات رایج فلسفه علم پوزیتیو یسمی است وآن عبارت است از استخراج نتیجه ای مشاهده پذیر از یک تئوری که نقیص تئوری دیگرباشد لذا دیده شدن اهله زهره (که وجودش از تئوری کپرنیکی و عد مش از تئوری بطلمیوسی لازم می امد)فتوای قاطع به رد نظام بطلمیوسی و شمیت نظام کپرنیکی دارد. 
10- وحدت بخشیدن به علوم : از آرزوهای پوزیویتیسم این بود که همه علوم تجربی را به علوم واحد تبدیل کند 
11-تحویل پذیری غیر انقلابی علم: (علم رفته رفته تکامل پیدا می کند ولی هیچ انقلابی مانند عوض کردن روش علمی اتقاق نمی افتد ) 

آراء پوپر به روشنی نشان میدهد که استقراء چه آسان به تناقضاتی منجر می شود که پرهیز از آنها اگر محال نباشد بسیار دشوار است : 
1 - اصل مجوز استقراء: 
الف) این اصل گزاره ای تالیفی است یعنی نقیص آن تناقض آمیز نمی باشد (با نقض این اصل هیچ اتفاقی در علم نخواهد افتاد)بلکه منطقا ممکن است پس چه الزامی به قبول این اصل داریم.
ب)اگر اصل مجوز استقراء صدقش از تجربه معلوم شده است دچار معضل میشویم زیرا به این معنی میباشد که این اصل خود به استقراء ثابت میشود ولی هنوز استقراء به اثبات نرسیده است بنابراین هر انچه کنیم اصل مجوز استقراء بر تجربه استوار نخواهد شد و ناگزیر به تسلسل بی فرجام خواهد کشید . 
ج)کانت اصل مجوز استقراء را در قالب فطریات و اولیات(گزارهایی که در در مرتبه بالاتری قراردارند) می آورد در این صورت ما هم میتوانیم معیار ابطال پذیری و یا اصول دیگری را که در تضاد با اصل مجوز استقراء است در شمار فطریات و اولیات بیاوریم. 
د)اصل مجوز استفراء را معیار سنجش احتمالات خواندن: که در این صورت باید درجه ای از احتمال را منتسب کنیم و به ناچار دوباره باید به استقراء متوسل شویم که دوباره به تسلسلی بی فرجام منتهی می شود .
به همین خاطر استقراء هیچ سهمی در علم ندارد نه در مقام گرداوری ونه در مقام داوری وبه همه شگردهای منطق استقرائی به دیده انکار می نگرد وبه نظریه ای می پردازد که مخالف استقراء گرائی و معروف به منطق قیاسی است . 
2 - یکی از معضلات علم خلت مفهوم میان روان شناسی معرفت و منطق معرفت است: منطق معرفت تمام گزارهای رابر محک منطق عرضه می دارد ولی روان شناسی معرفت مشاهده میباشد . گام نخست هر تئوری هیچکاه تحلیل منطقی بر نمی دارد و در بند احکام منطق نمی ا:/.'تد و برای رسیدن به اندیشه های نو هیچ دستور منطقی نمیتوان تجویز کرد انیشتن نیز از این رو سخن از قوانین کلی می گفت. وی بر آن بود که هیچ راهی از منطق به این قوانین نمی انجامد(بوته تئوریها کاملا خودرو و وحشی هستند)بلکه وصال آنها به مدد شهودی حاصل از محرمیت با راز طبیعت دست میدهد. 
3 -آزمودن تئوری به نحو قیاسی: در ابتدا نظری که به اقتراح پیش نهاده شده وهنوز به هیچوجه به تصویب نرسیده است (این نظریه ممکن است نوعی گمانه باشد) نتایجی اخذ می شود. این نتایج با سایر گزارهای ذی ربط مقایسه می شود تا نسبتهای منطقی میا نشان معلوم شودو سپس نوبت به آزمودن تئوری میرسد که چهار مرحله دارد :1- باید ببینیم که آیا دستگاه در دست آزمون عاری از تناقض می باشد یا نه (باید پیامد های تئوری را منطقا با یکد یگر مقایسه کنیم) 2- باید در صورت تئوری دقت ورزیم تا دریابیم که خصلت تجربی یاعلمی دارد یا خیر(ابطالپذیری) باید تئوری رابه مصاف مقایسه با تئوریهای دیگر بفرستیم تا معلوم گردد تئوری کمکی به پیشبرد دانش ما خواهد کرد یا خیر. 
4- تئوری را با استفاده از کاربرد تجربی آن امتحان کنیم: تا ببینیم تا چه حد توقعات تجربه را برآورده می کند این گزارهای شخصی را که از تئوری نتیجه میشود را پیش بینی های تئوری مینامیم مادام که این پیش بینی- ها موافق تجربه بود تئوری موقتا امتحا نش را از سر گذرانده و دلیلی بر کنار گذاشتنش نداریم ومی گوئیم تئوری ابراز لیاقت کرده ولی اگر نتیجه خلاف باشد تئوری باطل می گردد. 
5- علم ازغیر علم جداست و نا گزیر با آن عجین است: متافیزیک تصویری از علوم برای ما مطرح می کند. عالم طراح (بوسیله متافیزیک) است نه عکاس (طبیعت را با محسوسات و ادراکات ومعیار معنی داری دیدن و عکاسی کردن) عالم فعال است نه منفعل و بر خلاف پوزیتیویسم تئوریها سخت مورد استقبالند و جای بلند در علم دارند و تئوری بدقدم و مزاحم در علم وجود ندارد و اجباری وجود ندارد که تئوریها حتما احساس شوند(مانند اتم الکترون و ...)بلکه طراحی وشناخته می شوند.

ابطال پذیری معیار تمیز علم از غیر علم : تئوریهاهیچگاه به تمام معنی قابل اثبات تجربی نیست زیرا تعداد گزارهای شخصی نامتناهی است پس تئوزیها را نمی توان اثبات نمود ولی می توان ابطال نمود پس ابطال پذیری میتواند عوض اثبات پذ یری معیار مناسبی برای علم باشد پس در یک دستگاه تئوریک تجربی گزارها باید در تجربه قابل ابطال باشند لذا گزارهایی مانند (شاید فردا باران ببارد یا باران نبارد)را تجربی نمی دانیم زیرا ابطال پذیر نیستند . این معیار با ملاحظه عدم تقارن میان ابطال پذیری و اثبات پذیری بدست می اید زیرا گزارهای کلی را نمیتوان از گزارهای شخصی نتیججه گرفت ولی میتوان بوسیل%:/.-!گزارهای شخصی ابطال کرداین معیار کمک میکند گزارهایی را که در مورد جهان موجود(جهانی که یکتا میباشد) صحبت نمی کنند را از قلمرو علم بیرون کنیم و رابطه تئوری با مشاهده رابطه ابطالی است یعنی عالم طرح را می افکند و طبیعت پاسخ منفی می دهد و پاسخهای آری طبیعت نا نشنیدنی است در واقع گزارهای علمی دو دسته اند گزارهای که مجاز هستند وگزارهایی که نامجاز (مبطلات بالقوه)(نه طبیعت)هستند و مبطلات تئوری برای یک تئوری ارزشمند هستند که نباید در یک تئوری خالی وتهی باشند و تا زمانی که این مبطلات تهی نشده اند ما به آزمایش تئوری میپردازیم و تا زمانی که دست از آزمایش تئوری برنداشته ا یم تئوری ابراز لیاقت کرده است و مداوم بعد از هر آزمایش موفقیت آمیز تئوری تقویت میشود و زمانی که دست از آزمایش تئوری برداشتیم آنگاه تئوری دیگر ارزش تجربی ندارد و باید از قلمرو علم بیرون رود در واقع قانون اثبات شده جاودانی وجود ندارد. 
در یک دستگاه تئوریک گزارها علاوه بر ابطال پذیری باید عاری از تناقض نیز باشد این دو خیلی به یکدیگرشبیه اند گزارهای استنتاج پذیر (که گزارهایی که تئوری نفی شان نمی کند یا بعبارتی آری های طبیعت)باید عاری از تناقض باشد گزارهای تناقض آمیز از عهده تمیز میان هیچ دو گزاره از گزارهای ممکن برنمیآیند (بر خلاف گزارهای ابطالپذیر). 
"علم بیش از آنکه به باغچه ای آموزشی شبیه باشد به جنگلی خودرو و وحشی شبیه است که بوته تئوریها به گزاف اینجا وآنجا می رویند و عالم آنها را می پیراید لذا کار عالمان بیش از آن که آرایش باشد پیرایش است" . 
آری علم خمیر مایه ای نیست که هر طور که ما بخواهیم شکل بگیرد و قابل آرایش باشد بلکه علم همانجور که هست قابل قبول است و ما فقط می توانیم آن را پیرایش کنیم .

نظریه روش علمی : خصوصیتی که قواعد روش شناسی باید داشته باشد این است که به ضابطه تمیری که اختیار کرده ایم وابسته باشد مثلا پوزیویتیسم ها تصور می کنند که علم تجربی دستگاهی از گزارهاست که باید به معیاری منطقی از قبیل معنی داری یا اثبات پذیری وفا کند نکته همین جاست که هیچگاه تئوریی را نمی توان به تمام معنی اثبات کرد زیرا میتوان ادعا کرد که نتایج آزمایشها مشکوک است یا ادعا کنیم همخوانی نتایج آزمایشها با تئوری ظاهری است ودر پی ارتقاء فهم ما این همخوانی منسوخ میگردد "اصرار به اثبات به تمام معنی (ابطال به تمام معنی)علوم تجربی باعث می شود که از منافع تجربه محروم بمانیم و هرگز خطا ی خود را در نیابیم به همین خاطر وجه امتیاز گزارهای تجربی در تن دادنشان به تجدید نظر و نقد پذیری و جایگزینی آنها با گزارهای بر تر است. 
قواعد روش شناسی از جنس مواضعات(مانند قواعد شطرنج)است نه از جنس قواعد ویزه منطق زیرا بازی علم اساسا بی پایان است هر کس هرگاه گزارهای علمی را بی نیاز از امتحان بیشتر بپندارد و چنان هم بیانگارد که آخر- الامر میتوان مهر اثبات را روی گزاره بزند از بازی بیرون میرود همچنین فرضیه ای را که امتحان شده و ابراز لیاقت نموده را نمی توان بدون دلیل موجه کنار گذاشت اگرعلم از قواعد ویزه منطق بود پس از مدت زمانی بازی علم به پایان میرسید و علم تا حد کمال شناخته می شدیا بعبارتی قوانین علمی دیگر کاملا اثبات پذیر می بودند و نه ابطال پذیرو این بامعیار علم در تناقض میباشد. برای اینکه قواعد روش شناسی به ضابطه تمیزی که اختیارکرده ایم وفا کند باید خود را ملزم به رعایت مراتب نمائیم و ابتدا قاعده ای وضع کنیم که به موجب آن سایر قواعد چنان وضع گردد که مانع ابطال هیچ گزاره ای در علم نباشد رتبه این قاعده بالاتر از قاعدهای دیگر است بدین ترتیب بین قواعد روش شناسی و معیار ابطال پذیری (معیار تمیز علم از غیر علم) رشته محکمی بسته می شود بدین ترتیب که هر گاه بر آن شویم که یک تئوری را دیگر دستخوش امتحان نکنیم آن تئوری ابطال ناپذیر است(به تمام معنی اثبات پذیر).
 بنابراین مسائل روش شناختی مانند: اصل علیت یا وجوب التزام به عینیت و هر قاعدهای که از قاعده ابطال پذیری که رتبه بالاتری دارد وابسته نباشد از حیطه قواعد روش شناسی به بیرون میرود 
تئوریها: منطق اکتشافات علمی خود یک تئوری درباره تئوریها است حتی حقیقی ترین و بی واسطه ترین گزارها نمادین هستند زیرا این گزارهای شخصی بر اساس حس و ادراکات ما پذیرفته می شوند نه بر اساس شناخت ما ولذا گزارهای شخصی نیز نمی توانند گزارهای حقیقی باشند و فقط گزارهای کلی که شناخت ما را از جهان بیشتر می کنند حقیقی هستنند. 
"تئوریها تورهایی هستند که ما برای صید جهان می افکنیم یعنی برای ساختن تصویری عقل پسند از جهان و تبیین آن و تصرف عالمانه در آن . .ومدام می کوشیم تا گرههای این تورها را هر چه ریزتر ببافیم " . 
تبیین علی هر رویداد : یعنی رسیدن به گزاره ای که از وقوع آن رویداد خبر دهد مثلا اگر بگوئیم به ریسمانی که قوت کشش آ ن یک نیوتن است وزنه ای دو نیوتنی آویختیم و پاره شد رویداد پاره شدن را تبیین علی کرده ایم این بدین صورت است که قیاسی تشکیل داده ایم که مقدماتش را قوانین کلی (هرگاه به ریسمانی وزنه ای سنگین تر از کشش ریسمان آویخته شود ریسمان پاره می شود) و گزارهای شخصی (کشش ریسمان یک نیوتن است و وزنه ای را که به ریسمان آویخته ایم دو نیوتن است) (شرایط اولیه )تشکیل می دهیم وما از ترکیب عطفی گزارهای کلی و شرایط اولیه( گزاره شخصی) گزاره ای مانند این ریسمان پاره می شود را نتیجه می کیریم که به آن پیشبینی خاص آن تئوری می گو ئیم . به شرایط اولیه علت وبه پیش بینی که خبری از امری می دهد را معلول نیز می گوئیم .آیا می توان هر رویدادی را تبیین علی کرد و از آن پیش بینی نتیجه گرفت :اگر میتوان به این معنی باشد که تبیین علی همواره ممکن است وهمیشه می توان شرایط اولیه و قوانین کلی پیدا کرد از آنجا که این قوانین حقیقی نیستند و درمورد جهانهای ممکن صدق می کنند گزاره ای همانگویانه و غیر علمی است و اگر منظور از میتوان این باشد که قوانین حقیقی وجود دارند که در مورد جهانهای ممکن و موجود هستند که رویداد ما را تبیین علی کند دیگر اصل علیت گزاره ای تا لیفی میباشد بدین تقریر این اصل دیگر ابطال پذیر نخواهد بود.این اصل غیر علمی و متافیریکی می باشد ولی این بدان معنی نیست که باید از جستجو گزارهای کلی دست کشیدو جستجو برای قوانین کلی کاری عبث و بیهوده است بلکه باید این کار یعنی تعلیل علی را جزء قواعد روش شناسی بشماریم نه اصلی در علم. 
کلیهای حقیقی و کلی نماها : 
برای نمونه این دو گزاره را با هم مقایسه کنید 
الف)هیچ نوسانگری نیست که انرزی آن از قدر معین تعین شده ای تنزل کند 
ب)هیچ انسانی نیست که قدش از مقداری معین مثلا 2.5 متر بلند تر باشد در منطق صوری هر دو گزاره ای کلی اند ولی این دو تفاوت مهمی دارند .
 گزاره الف در مورد همه جا و همه وقت است و نمی توان با ترکیب عطفی شماری متناهی از گزارهای شخصی که راجع به منطقه خاص درباره نوسانگرها ست صحبت کند و گزاره ای همه گیر و نامحدود است ولی گزاره ب) راجع به منطقه ای متناهی و مشخص است و می توان با ترکیب عطفی چند ین گزاره شخصی (اگر وقت کافی داشته باشیم) آن را جایگزین گزاره اصلی کنیم بنابراین گزارها یی مانند گزارهای الف) گزارهای حقیقی ونوع ب) را کلی نما ها می نامیم.
پوزیویتیسم گزارهای کلی را که مجموعه از گزارهای شخصی محدود می باشد (گزارهای کلی نما) را گزارهای واقعی می داند وگزارهای کلی حقیقی را بدلیل اینکه اثبات پذیر نیستند (زیرا تعداد این گزارها نامحدود می باشد) را گزارهای واقعی نمی شمارد ولی از آنجا که معیار اثبات پذیری آنها معیار مناسبی برای علم نمی باشد و حتی مجموعه ای محدود از حقیقی ترین و بی واسطه ترین گزارهای شخصی نیز نمادین هستند بنابراین گزارهای کلی نمادین شناخت ما از طبیعت را فراهم نمی کند وتنها گزارهای کلی حقیقی قوانین طبیعی هستند که اثبات پذیر نبوده و در مورد همه نقاط مکانی و زمانی که نامحدود هستند صحبت می کند . 
گزارهای کلی وجودی حقیقی : به گزارهایی مانند زاغان سیاه وجود دارند یعنی دست کم یک زاغ سیاه وجود دارد گزاره وجودی حقیقی می گوئیم نقیص هر گزاره کلی حقیقی معادل یک گزاره وجودی حقیقی است و بالعکس مثلا: چنین نیست که "همه زاغان سیاهند" یعنی زاغی هست که سیاه نیست یا زاغ غیر سیاه وجود دارد بنابراین گزارهای کلی حقیقی را نیز میتوان به صورت نقیص گزارهای وجودی حقیقی گفت این گزارها را گزارهای عدمی نیز می گویند بدین ترتیب قواعد طبیعی را می توان از جنس منع یا تحریم دانست یعنی قوانین طبیعی خبر از امور نمی دهند بلکه اموری را انکار می کنند مانند هیچ بار الکتریکی وجود ندارد که مضرب صحیحی از بار الکتریکی بنیادین باشد یعنی اگر باری هم پیدا شود که مضرب ناصحیحی از بار الکتریکی بنیادی باشد این قانون ابطال می- شود بنابراین قواین طبیعت به این شکل به وسیله گزاره ای شخصی ابطال پذیرند در مقابل هیچ گزاره وجودی قابل ابطال نیست و فقط گزاره کلی از عهده نقص آن بر می آید لذا گزارهای وجودی حقیقی را باید متافیریکی دانست زیرا ابطال پذیر نیستند بنابراین مجموعه متناهی از گزارهای شخصی ابطال ناپذیرنیز گزارهایی کلی نما وابطال ناپذیررا می دهد و این گزاره غیر علمی است بنابراین هرگاه وجود شیئی در جائی معلوم گردد به استناد آن یک گزاره وجودی حقیقی (ابطال نا پذیر)اثبات و یک گزاره کلی حقیقی (ابطال پذیر) ابطال می گردد. 
دستگاهای تئوریک : برای تشکیل دستگاهای تئوریک تجربی فرضهایی لازم است که قله دستگاه تئوریک را تشیکل می دهد که به آن اصل موضوع گفته می شود اصل موضوع شمردن هیچ فرضی به معنای قبول صدق آن نمی باشد گزارهای اصل موضوئی باید چهار شرط زیر را رعایت کنند :اولا مجموعه اصول موضوعه باید عاری از تناقض باشد (هر گزاره دلخواهی را نمی توان از اصل موضوعه نتیجه گرفت) ثا نیا دستگاه باید مستقل باشد ثالثاکافی ورابعا لازم باشد . 
باقی گزارهای دستگاه به شیوه ای منطقی یا ریاضی از اصول موضوع نتیجه گرفته میشود ویا حداقل باید با اصول موضوع همخوانی داشته باشد . 
مراتب کلیت : در هر دستگاه تئوریک گزارها را میتوان در مراتب مختلف کلیت رده بندی کرد اصول موضوعه در بالاترین مرتبه کلیت قرار دارند و گزارهای مرتبه زیرین را از آنها نتیجه می گیریم و گزارهای زبرین نسبت به گزارهای زیرین خصلت فرضیه ها را دارند و ابطال گزارهای زیرین مستلزم ابطال آنها است حتی بعضی گزارهای شخصی نیز از جنس فرضیه هستند که به کمک گزارهای دیگر که از آن گزاره شخصی نتیجه گرفته شده است می توان ابطالشان کرد این شیوه ابطال را قیاس استثنائی با رفع تالی در منطق قدیم می گوئیم ولی اگر یک تئوری را که قبلا خوب تقویت شده است با فرضیه جدیدی تبیین کنیم و آن فرضیه جدید را با آزمودن نتایج امتحان نشده اش امتحان کنیم وحتی اگر این نتایج هم باطل از کار در آیند مجازیم فقط فرضیه جدید را باطل کنیم نه تئوری پیشین و تئوری پیشین همچنان پا برجا خواهد ماند.
==============================================
منابع و مراجع :

منطق اکتشافات علمی کارل رایموند پوپر
مبادی ما بعدا لطبیعه ادوین آرثر برت

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد