روشهای ایرانی (بهروز رضایی منش)

استادیار گروه مدیریت دولتی دانشگاه علامه طباطبایی

روشهای ایرانی (بهروز رضایی منش)

استادیار گروه مدیریت دولتی دانشگاه علامه طباطبایی

مزاج(طبیعت) بدن خود را بشناسید



این پست در واقع طبع شناسی در چند دقیقه است.

چگونه مزاج یا طبیعت خود را بشناسیم؟

درباره طبع یا مزاج افراد، حرف و حدیث زیاده و اگه شما  کمی تو نخ طب سنتی بوده باشید لابد تا به حال چیزی از مساله طبع و مزاج شنیده اید. در طب قدیم اعتقاد بر این بود که بدن انسان از اخلاط چهارگانه خون، صفرا، سودا و بلغم ساخته شده که وقتی یکی از این اخلاط از حالت تعادل خارج بشه و بر بقیه اخلاط بدن فرد غلبه پیدا کنه، مزاج اون فرد رو به نفع خودش تغییر میده. مهم نیست که هر کدام از این اخلاط دقیقا چیه، مساله مهم اینه که پایه و اساس طب سنتی همین مزاجهای چهارگانه است. من نمیخواهم که به طور مفصل درباره مزاجها بنویسم. شما با یک سرچ ساده میتونید در این مورد مطالب مفیدی پیدا کنید. من فقط میخوام به طور خیلی مختصر و مفید با چند نکته کوچیک به شما کمک کنم که مزاج یا طبع خودتون رو بشناسید. علتش اینه که هرچه بعد از این خواهم گفت یک جورهایی به این طبع شناسی ربط داره. پس لازمه یک گریزی به مساله طبع شناسی بزنم:

 

۱)

آیا شما لاغر و قلمی هستید و هرکاری میکنید نمیتوانید چاق شوید؟

آیا شما موهای کلفت و فرفری دارید؟

آیا پوست شما سبزه و خشک و گرم است؟

آیا در تابستان از گرما کلافه اید و در زمستان کمتر از بقیه لباس گرم میپوشید و با سرما مشکل چندانی ندارید؟

آیا شما خیلی عرق میکنید و حتی گاهی کف دستتان عرق میکند؟

آیا خوراکیهایی مثل خرما، ادویه جات، آجیل و سرخ کردنیها شما رو اذیت میکند؟

آیا گاهی هنگام بیدار شدن از خواب مزه دهان شما تلخ است؟

آیا کم خواب هستید و کلا با خوابیدن مشکل دارید؟

آیا آدم جوشی هستید و زود از کوره در میروید؟

آیا آدم دقیق و پیگیری هستید و اگر کاری را به شما بسپارند تا ته کار را در نیاورید آرام نمیگیرید؟

آیا شما در زمستان حال و روز بهتری نسبت به سایر فصول دارید؟

اگر جواب شما به همه یا بسیاری از پرسشهای بالا مثبت است مزاج شما گرم و خشک (تابستانی)  است و شما صفرایی هستید.

 

2)

آیا شما چاق هستید و بخصوص شکم و پهلو دارید؟

آیا موهای شما کم پشت و نازک و کم بنیه است؟

آیا شما پوست سفید گچی و نرم و سرد دارید؟

آیا در زمستان از سرما کلافه هستید و تند تند سرما میخورید و مجبورید بیشتر از بقیه لباس بپوشید؟

آیا در تابستان گرما را راحتتر از دیگران تحمل میکنید؟

آیا با خوردن خوراکهایی مثل کاهو، خیار، گوجه فرنگی، مرکبات و لبنیات احساس ضعف در بدن و ترش شدن معده و سختی در گوارش غذا دارید؟

آیا حجم ادرار شما زیاد است و بارها با فشار زیاد در طول روز ادرار میکنید؟

آیا حجم بزاق دهان شما زیاد است و گاهی در خواب از دهانتان هم خارج میشود؟

آیا آدم خونسرد و ریلکسی هستید و دیر به دیر عصبانی میشوید؟

آیا به خواب علاقه دارید و بیشتر از دیگران میخوابید؟

آیا فراموشکار هستید و حواستان بیشتر از بقیه پرت میشود؟

آیا گاهی موقع بیدار شدن از خواب مزه دهان شما ترش است؟

آیا شما در تابستان حال و روز بهتری نسبت به سایر فصول دارید؟

اگر جواب شما به همه یا بیشتر سوالات بالا مثبت است مزاج شما سرد و تر (زمستانی) بوده و شما بلغمی هستید.

3)

آیا شما لاغر هستید و همیشه یک حلقه سیاه دور چشم شما هست؟

آیا پوست تیره و غیر شفاف و خشک دارید؟

آیا استرس شما زیاد و دائمی است؟

آیا وسواس فکری دارید؟

آیا دچار افسردگی هستید و دائم غم و غصه میخورید؟

آیا اجابت مزاج شما دچار مشکل است و دچار یبوست هستید؟

آیا موهای شما زودتر از هم سن های شما سفید شده؟

آیا شما در بهار حال و روز بهتری نسبت به سایر فصول دارید؟

آیا خوابهای پریشان و ترسناک میبینید؟

اگر پاسخ شما به تمام یا بیشتر سوالات بالا مثبت است مزاج شما سرد و خشک(پاییزی) بوده و شما سودایی هستید.

4)

آیا شما موهای پرپشت و فراوان دارید؟

آیا شما درشت اندام و به عبارتی هیکلی هستید؟

آیا رنگ پوست صورت شما گندمگون یا گلگون است؟

آیا حافظه قوی دارید؟

آیا شما خوش اخلاق و خوشرو هستید؟

آیا رگهای بدن شما بخصوص در پشت دست برجسته است؟

آیا شما تنوع طلب و نامنظم هستید؟

آیا پوست نرم و مرطوب و گرم دارید؟

آیا گاهی دچار گرگرفتگی میشوید؟

آیا دارای اجابت مزاج مرتب وبوده و قدرت هضم غذا در شما بالاست؟

اگر جواب شما به تمام یا بیشتر سوالات بالا مثبت است مزاج شما گرم و تر(بهاری)بوده و شما دموی هستید.

نکته مهم: 

1-اگر شما بتونید طبع یا مزاج خودتون رو به درستی تشخیص بدید کلید سلامتی خودتون رو پیدا کرده اید. 

2-قدم دوم سلامتی شما، خوردن غذا بر اساس و متناسب با طبع شماست. اگر کسی متناسب با طبیعت خودش غذا بخوره هیچ وقت مریض نمیشه. 


شیطان با فرشته

تاریخ خبر:1392/05/01 - 10:46 کد خبر:6958

درمحضر استاد جوادی آملی

اگر ملائکه گناه نمی‏کنند، پس شیطان چگونه گناه کرد؟

جواب این است که شیطان از جن است و در بین فرشتگان بود ولی فرشته نبود. قرآن کریم، درباره شیطان می‏فرماید: ﴿کان من الجنّ فَفَسق عنْ أمر ربّه[1]. شیطان، خود به خداوند گفت: مرا از آتش خلق کردی، خدا هم او را تکذیب نکرد. و اصل اینکه جنّ از آتش خلق شده در قرآن کریم مورد تأیید است[2]. فرشته معصیت نمی‏کند. و جن، گاهی اطاعت دارد و گاهی عصیان. لذا فرمود: «والشّیاطینُ مغلولة فاسْئلوا ربّکم أن لا یُسلّطها علیکم». از خدا مسئلت کنید تا شیطان را بر شما مسلّط نکند. اگر خدا بخواهد شیطان را مسلط کند او را به وسیله ابزار درونی وخاطرات نفسانی بر ما مسلّط می‏کند. قوای نفسانی ما را ابزار دست شیطان قرار می‏دهد. [1] ـ سورهٴ کهف، آیهٴ 50. [2] ـ ﴿والجانّ خلقناه من قبل من نار السموم (حجر، 27) جمع جنّ «جِنّه» است نه اَجنّه. اَجنّه جمع جنین است نه جن. ﴿وإذ أنتم أجنّةٌ فی بطون أُمهاتکم (نجم، 32)، یعنی شما جنینهایی بودید در شکم مادرانتان. (کتاب حکمت عبادات حضرت آیه الله جوادی آملی صفحه  162)

 

با تقویت اخلاق عملی عقل عملی تقویت می گردد

در محضر استاد آیت الله العظمی عبدالله جوادی آملی

1/4/1392

کوشش شیطان،فلج نمودن عقل عملی انسان

در درون ما دو دستگاه کاملاً جداست یکی عقل نظر است که حوزه و دانشگاه با آن کار می‌کند و با آن می‌فهمند چه چیزی حق است و چه چیزی باطل، چه چیزی صدق است چه چیزی کذب، چه چیزی خیر است چه چیزی شرّ و چه چیزی حسن است و چه چیزی قبیح، یکی هم عقل عملی است که با آن نیرو آن فهمیده‌ها پیاده می‌شود که این کار مسجد و حسینیه است نه کار حوزه و دانشگاه. آنجا که انسان در پیشگاه خدای سبحان سر به خاک می‌مالد و اشک می‌ریزد و از او فیض دریافت می‌کند آن محدودهٴ عقل عملی است که "ما عُبد به الرحمن و اکتسب به الجِنان".

همان‌طوری ما که چشم و گوش داریم و با چشم و گوش خطر را می‌بینیم یا می‌شنویم ولی با شنیدنِ خطر یا دیدن خطر نجات پیدا نمی‌کنیم بلکه با دست و پا باید خود را از خطر برهانیم لذا اگر کسی عقرب و مار را دید ولی دست و پای او فلج یا بسته بود این حتماً مسموم می‌شود و نباید به او اعتراض کرد که مگر ندیدی؟ چون چشم که فرار نمی‌کند بلکه پا فرار می‌کند که آنهم بسته است. شیطانِ در درون ما که جنگ متوسط است تمام کوشش او این است که عقل عملی را فلج کند و دست و پای آن را ببندد و اسیر بگیرد


بیان نورانی امیر مؤمنان(سلام الله علیه) که فرمود:«کَم مِن عقلٍ أسیر تحت هوی أمیر» همان عقل عملی است که شیطان این را می خواهد فلج ‌کند.یک عالِم ممکن است سخنرانی خوبی بکند یا مقاله خوبی بنویسد یا کتاب خوبی بنویسد و درس خوبی بگوید ولی در موقع عمل ممکن است پایش بسته باشد و سرّش هم این است که حوزه و دانشگاه کار علمی انجام می‌دهند نه کار اخلاقی! اگر ما می‌بینیم در برابر فرمان الهی کم می‌آوریم معلوم می‌شود پای ما بسته است. اخلاق این است که انسان مواظب باشد اسیر نشود یا اگر اسیر شد خود را آزاد بکند


حضرت آیت الله جوادی آملی،درس اخلاق    91/9/3

 

راه رسیدن به دانشگاه اسلامی علم اسلامی است و نه نیت یا عمل اسلامی

تاریخ خبر:1393/03/31 - 10:01 کد خبر:67679

حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی در دیدار با رییس دانشگاه علامه طباطبایی:

دانشگاه‌ها باید براساس علم دینی اداره شوند

حسین سلیمی رییس دانشگاه علامه طباطبایی با حضور در مسجد احمد آباد شهرستان دماوند، با حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی دیدار و گفت وگو کرد

به گزارش خبرنگار اسراء نیوز؛ حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی با تاکید بر ضرورت سامان پذیرفتن دانشگاه های کشور بر اساس علم و دانش، گفتند: زمانی دانشگاه، اسلامی خواهد شد که براساس علم سامان پذیرد

ایشان با بیان اینکه برای اسلامی شدن دانشگاه باید دانش ، اسلامی باشد، افزودند:اسلامی شدن دانشگاه یک راه دارد و دیگر هیچ ، و راهش این است که دانش آن اسلامی باشد و سایر مسایل امور فرعی است

ایشان بر ضرورت شناخت تفاوت های اعمال دینی با علم دینی بیان داشتند: اموری چون داشتن نمازخانه، برگزاری نماز جماعت و تفکیک جنسیتی اعمال دینی است و نه علم دینی. درس خواندن برای رضای خدا و مسایلی که عنوان کردم دانشگاه را اسلامی نمی کند و علم دینی تنها چیزی است که دانشگاه را اسلامی می کند

 

معظم له با بیان اینکه دانشگاه اگر اسلامی باشد برای مملکت و نظام مفید است، اظهار داشتند: ما باید حواس خود را جمع کنیم و بدانیم زمانی دانشگاه برای مملکت مفید خواهد بود که اسلامی باشد. مسایلی چون نمازخانه، تقلب نداشتن در امتحانات و اینکه خروجی دانشگاه به سود مملکت باشد فرعی است ، وظیفه یک مسلمان اجرای آنها است اما دانشگاه را اسلامی نمی کند ، تنها چیزی که دانشگاه را اسلامی می کند دانش اسلامی است


آیت الله العظمی جوادی آملی در بخش دیگری از سخنانشان خاطرنشان کردند: ما هر چه کشیدیم از بیگانه بوده اما همیشه به برکت اسلام یک سروگردن از خیلی ها بالاتر هستیم. جنگ جهانی اول و دوم را آنها راه اندازی کردند و حاصل کارشان کشته شدن میلیون ها آدم بود و ما هیچ گاه چنین کارهایی را نکرده ایم. اینکه می بینید امروز آنها دم از دموکراسی می زنند به خاطر همین آدم کشی ها است و تا کجا می خواهند جنگ کنند. چه ۱+۵ چه ۲+‌‌۳این ها از بس آدم کشته اند خسته شده اند و الان هم هرچه جنگ است از سوی همین ها رخ می دهد


در ابتدای دیدار، حسین سلیمی رییس دانشگاه علامه طباطبایی گزارش کاملی را از اقدامات انجام شده در دانشگاه علامه طباطبایی ارایه داد و از حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی تقاضا کرد تا پیامی را برای همایش انسان شناسی این دانشگاه که در آینده برگزار می شود صادر فرمایند


سلیمی و هیئت همراه، همچنین نماز ظهر و عصر را به امامت آیت الله العظمی جوادی آملی اقامه و در کلاس درس اخلاق ایشان که با حضور مردم برگزار شد، نیز شرکت کردند.

 

وضعیت تفکر علم مدیریت در ایران کنونی ما : یا علم مدیریت در اسارت سوفسطاییان وطنی

 

وضعیت تفکر علم مدیریت در ایران کنونی ما : یا علم مدیریت در اسارت استادان سوفسطایی

 

آغازگران مدیریت در مغرب زمین دو دسته بودند یا علمی بودند (مانند تیلور) و یا عقلی بودند (مانند وبر و فایول). در واقع سنت عقلگرایی و تجربه گرایی دو سنت بزرگ غرب و جهان جدید است. سوال این است که غربیان این دو سنت را از کجا آوردند؟ یا به عبارت دیگر خاستگاه آن دو مشرب عقلی گری و تجربی گری کجا بود؟ می خواهم بگویم که اندیشه ورزان جهان مدرن بدون توجه به این که در کدام مشرب عقلی یا تجربی فعالیت می کنند، یک شبه پا به حوزه مشربی خود نگذاشتند. آنها چه متوجه بوده باشند یا نه، وارث میراث انقلاب رنسانس بودند. در رنسانس اروپا یک انقلاب فرهنگی صورت پذیرفت که به معنای " بازگشت به خویشتن" بود. اروپاییان طی رنسانس گامی به بزرگی هزار و چند صد سال به عقب برداشتند و به فرهنگ  اولیه (جهان ما قبل کلیسایی) خود رجوع کردند. متفکران اروپا پس از رنسانس نیز باور شان بر رجوع به فرهنگ یونانی (هلنی) دوران ما قبل کلیسای اروپا بود. اندیشه های دوران مدرن که پس از حکومت دینی (مسیحی کلیسایی) شکل گرفت، رجوع و اقتباسی است از مفاهیم و نظریه ها و روش های یونانی (هلنی) ما قبل کلیساست. متفکران دوران مدرن بر شانه ی آن غول های فکری ایستاده اند. در واقع، بر هر یک از قطعات پازل اندیشه ی مدرن نام یکی از آن متفکران را می توان یافت. فی المثل: فیثاغورث (ریاضیات)، سقراط (مفهوم گفت و گو و دیالکیتک)، سوفسطاییان (نسبی گرایی فرهنگی و اخلاقی و معرفتی)، افلاطون (هنر و زیبایی، چیستی نیک و بد اخلاقی، آرمان گرایی، فلسفه سیاسی)، ارسطو (منطق قیاسی و استقرا ء گرایی علم تجربی)، اپیکور (لذت گرایی)، رواقیون و شکاکان و .... ).

به آسانی می توان دریافت که برخی از تجدد گرایان دوره مشروطه ایرانی نیز بر اساس آگاهی اشان از تاریخ اروپا بود که رجوع به میراث فرهنگی ایران پیش از اسلام را باور داشتند.

از قرن پانزدهم میلادی یعنی از ماکیاوللی به بعد، اغلب نظریه پردازی های غربیان (ماکیاوللی، هیوم، لاک، روسو، وبر،)در علوم انسانی اغلب ماهیت و ماحصل اندیشه های نظری و غیر تجربی داشت. زیرا هنوز نظریه پردازی در علوم انسانی نیوتنی و کمیت زده نشده بود. علم کمی در واقع به نوعی علم پوپولار زده است. نوعی عوام زده گی است. همان طور که در نظام حوزه فقها به علت هماهنگ شدن به عقول عامه سطح تفکر خود را ارتقا نبخشیده اند (بجز دهه ی اخیر که متاثر از منتقدان مخالف تحرکی به خود بخشیده اند) آماری کردن مفاهیم یعنی حقیقتی جز تنزل بخشیدن حقیقت ندارد.

مساله این است که ما چرا اقدام به استفاده از روش های تحلیلی (عقلی استدلالی ) نزنیم؟ آیا در مقالات کپی برداری شده از مقالات غربی واقعاً گرهی از مشکلات جامعه و سازمانهای ایرانی را گشوده اند؟ ما باید برای مدتها باید بحث نظری کنیم. یعنی مشکلی را احساس و ادراک و تعریف و تدوین و صورت بندی کنیم و آن قدر از زوایای گوناگون در باره اش بحث منطقی کنیم تا بتدریج جامعه ی علمی در باره ی آن موضوع و مساله به یک ذهنیت مشترک و اجماع برسد. لازمه این کار تفکر کردن است. لازمه ی تفکر آشنایی با شیوه های منطقی و استدلال های فلسفی فیلسوفان است. گریزی از این کار نیست. تنها کسی توان ورود به این رویکرد را نخواهد داشت که این کاره نیست. دوره ی توسل مطلق به ترجمه سپری شده است. دوره ی روی پای خود ایستادن است. ما باید ثابت کنیم که ایران و ما ایرانیان از تعطیلات تاریخی بازگشته ایم و همان طور که داریوش شایگان گفته است ایران با انقلاب اسلامی 1357 از تعطیلات تاریخی بازگشت کرده است. اغلب رشته های علوم انسانی به رسالت و تعهد خود عامل بوده اند. تنها رشته ای که به تعهد خود عمل نکرده است کارگران علمی رشته مدیریت است. و من علت آن را در نداشتن دانش و توانایی و مهارت فلسفی می دانم.

فلسفه چیست؟ لغت آن مرکب و یونانی است. لغت فلسفه مصدری جعلی و ساختگی (غیر واقعی) از اصطلاح فیلوسوفیا است. فیلو یعنی دوستدار و سوفیا یعنی علم و دانایی. فیلوسوفیا یعنی دوستدار علم. فیلسوف محب و دوستدار علم است.

ولی معنای این مصدر جعلی عبارت است است "فلسفه گری" و "فیلسوف گری کردن" و "تفلسف". تنها کسانی می توانند از طرح مسائل به گونه ی فلسفی استقبال نکنند که سابقه و زمینه و مطالعه ای در حوزه ی فلسفه ندارند. آنها از طرح مطالب فلسفی استقبال نمی کنند.

مثلاً دکتر مهدی الوانی در کلاس های درس خود به ما می گفت من چون توان درک و بیان فلسفی ندارم از فلسفه خوشم نمی آید. به همین جهت در تدریس مبانی فلسفی تئوری های مدیریت بیشتر به خواندن پاراگراف هایی انگلیسی نوشته های از نویسندگان مدیریت می پردازد تا به بررسی مبانی فلسفی مدیریت.

در حالی که مرحوم دکتر حسن میرزائی اهرنجانی ذهنی فلسفی داشت و از پرداختن فلسفی به مباحث مدیریت هراس نداشت. بنظر من یکی از دلایل عمده خارج نشدن متون مدیریت در ایران از وضعیت ترجمه در نداشتن دانش و مهارت و توانایی تفکر فلسفی است.

اگر به موسسان مدیریت نگاه کنیم متوجه می شویم که آنان به معنی حرفه ای عالم (دانشمند) بودند. یعنی می توانستند در باره ی یک واژه بحث نظری و واژه سازی و مفهوم سازی و نظریه پردازی کنند. در حالی که، در ایران از لوازم حرفه ی دانشمندی داشتن مهارت ترجمه است. دکتر الوانی و دکتر رحمان سرشت و دکتر دانایی فرد همه فعالان خوب حوزه ی ترجمه هستند. به میزان موفقند که کتاب و مقاله ی تازه برای ترجمه کردن می یابند. در حالی که از لوازم حرفه ی دانشمندی در غرب مهارت فکری (ذهنی) است.

دانشمند غربی توان جراحی مفاهیم (تبیین گری) را دارد. به همین جهت یکی از دلمشغولیات حرفه ای دانشمند غربی مفهوم پردازی و اصطلاح سازی است. قدم های نخستین دانشمندان غربی ور رفتن و سر و کله زدن و ورز دادن مفاهیم است.

در فرآیند گفت و گو در باره لغات و مفاهیم در یک رشته علمی است که گفتمان سازی یا خلق گفتمان صورت می پذیرد و اجماع و وحدت نظری و عملیاتی در جامعه علمی ایجاد می شود. در حالی که در ایران ما در اساس حلقه های گفت و گو نداریم. و بلکه دانشگاهیان مدیریتی در ایران "گفتمان گریزی" دارند. یعنی بطور آگاهانه و ارادی از اظهار نظر تخصصی شخصی و گروهی در خصوص مسایل پرهیز می کنند.

از لوازم بحث و گفت و گو یک حداقل تسلط حرفه ای است. یعنی حداقلی از دانش و توانایی و مهارت در علم منطق و تفکر نیاز است. از آن جا که این دانش و توانایی و مهارت وجود ندارد ما نمی توانیم شاهد تراکم و تظاهر علاقه و اشتیاق و کنجکاوی و اعتماد به نفس (به معنای عام) و خودکارآمدی (به معنای خاص) آن باشیم. بنابراین گفتمان سازی و حلقه سازی و جریان سازی و موج آفرینی فکری هم شکل نگرفته است. دانشگاهیان مدیریتی ما برای پوشاندن این حقیقت سکوت پیشه می کنند و یا می گویند امنیت لازم وجود ندارد و نبود امنیت شغلی و سیاسی را بهانه می کنند.

در حالی که هستند دانشگاهیان عالم و شجاع و متعهد و دردمند به مسایل ایرانی از رشته های فلسفه و جامعه شناسی و سیاست و تاریخ و هنر که با داشتن کنجکاوی، اشتیاق، شجاعت و علاقه و تعهد "ایران" را به عنوان حوزه ی اندیشه و تفکر و تفحص و مطالعه و پژوهش و تحقیق خود برگزیده اند و طی پنجاه سال اخیر موفق به ساخت و تولید و ایجاد ذخیره لغات و مجموعه اصطلاحات و مفاهیمی شده اند که اکنون می تواند دستمایه ی خوبی برای بحث و نگارش برای کارگران فکری (دانشگاهیان) رشته میان رشته ای مدیریت باشد.

آنان آنقدر در خصوص مسایل و مفاهیم مورد استفاده ی مدیریت کار کرده اند که اکنون می توان به سهولت بیشتری در باب مدیریت ایرانی یا مدیریت در ایران پرداخت. یعنی اگر خطراتی هم وجود داشته باشد، این خطرات دیگرانی که در دیگر رشته ها هستند بجان خریده اند. کافی است ما از مصالحی که انها برای ما فراهم کرده اند استفاده کنیم و بنویسیم که صاحب نظران ایرانی در خصوص وضعیت مفاهیم در ایران چه گفته اند و انها را توصیف و تحلیل کنیم.  

اگر به آثار وبر نگاه کنیم می بینیم که او یک تنها استقرایی کار نبوده است. او دانشمندی متفکر است که با داشتن مهارت فکر کردن به مسایل مورد علاقه و مسایل زمانه ی خود پرداخته است. ما هم در نظریه پردازی باید بسراغ تحلیل های فکری و استدلالی برویم. تا به تولیدات ایرانی (بومی) برسیم. 

ویژگی مشترک همه ی موسسان نخستین مدیریت داشتن پرسش و حرکت کردن برای یافتن پاسخ پرسش های خود بوده است. به عبارت دیگر   آنان کارگران فکری در غرب- هویت فکری داشتند و ما از نداشتن هویت فکری در رنجیم.  آن چیزی است که دانشکده ی مدیریت علامه طباطبایی ندارد هویت فکری است. 

من خوشحالم که می شنوم دانشگاه تهرانیها می گویند ما پیرو مکتب شیکاگو هستیم و علامه نهادگراست. در حالی که من که از 1363 تا امروز در دانشکده مدیریت علامه هستم حتا یک بار هم نشنیده ام که کسی بگوید ما نهادگراییم و تهرانیها شیکاگویی اند!

دانشگاهیان ما چه می کنند؟ کار دانشگاهیان ما ترجمه ی متون علمی در درجه اول و تولید مقالات ناشی از پژوهش های پیمایشی  آماری در درجه دوم بوده است. اینها  قادر به گشودن گره ای از مشکلات مدیریت و نظام اداری ایران نبوده است. چرا؟ چون آنچه که ما ترجمه کرده ایم به کار توصیف و تبیین موضوع ها و مسائل و مشکلات موجود در جهان زندگی روزمره ی سازمانی ایران نمی خورد و در گشودن گره های ما کمک موثری به ما نمی کند. و آن چه پیمایش انجام گرفته بر اساس موضوعات و مدلهایی غرب بوده که آنان برای مسایل سازمانی خود طراحی کرده اند. هم چنین پیمایش های ما عاری از حقیقت است. پیمایش های محققان مدیریت در ایران را می توانم "تحقیق از راه دور" بنامم. درست مثل دانشگاه پیام نور که ویژگی عمده ی آن تعلیم و تعلم از راه دور است.

پژوهشگران از راه دور مدیریت در ایران، هیچ گاه به معنای واقعی به درون جامعه و سازمان مورد بررسی خود وارد نمی شوند و در درون جهان سازمانی زیست روزمره نمی کنند و به همین دلیل درک واقعی و ملموس و خود تجربه کرده ای از مسایل و مشکلات سازمانی پیدا نمی کنند. به فهم محسوس و حس مفهوم راه پیدا نمی کنند.

ارتباط با حقیقت یعنی توزیع و گردآوری پرسشنامه ها در یک سازمان. در حالی که نیاز است که محقق مدتها در سازمان زندگی داشته باشد و مانند هر کارمند دیگری هر روز در یک زمان معین وارد سازمان شود و در یک زمان معین از سازمان خارج شود. و در طول این مدت معین با کارها و کارکنان و محیط درون سازمان تعامل زنده و مفید داشته باشد. ساعت های زیادی را در جلسات و مباحث مطروح شرکت کند. چالشهای کاری و روانی و محدودیتها و تهدیدات فردی و گروهی و سازمانی و فرآیندی و منابعی را متوجه شود.

ریشه ی همه ی این گرفتاری ها در دانشکده است. دانشکده از دانشجو تحقیق نو می خواهد. در حالی که ممکن است نام مساله ها و مشکلات در سازمان های ما نو نباشد و بلکه کهنه و قدیمی باشد. مثال ساده اش این است که در سازمان های دولتی ما افراد و بویژه مدیران در جایگاه خود ننشسته اند و این مساله که کسی در جای خود ننشسته است در ادبیات مدیریت غربی یک مساله ی قدیمی است. بله! این صحیح است که عنوان "شایسته سالاری" و "تخصص گرایی" و "تصمیمگیری بر اساس بی توجهی به شاخص های حرفه و حرفه ای" عنوان هایی کهنه و قدیمی شده هستند، ولی واقعیت های اصلی سازمانی و مدیریتی در سازمان ها و مدیریت ایران امروز همین ها هستند. مساله های اصلی ما با عنوان های روز غربی فاصله بسیار دارد. فرآیندهای تصویب عنوان ها در گروه ها و دانشکده ها و دانشگاه های ما بر روی ابرها بسر میرد و نه بر روی زمین. دانشگاه های ما واقعگرا نیستند و هدفشان حل مسایل واقعی ایران نیست. 

نیرنگ بازی

مجددا به ابتدای نوشته ام بر می گردم. غربیان در مکتب سازی های تئوریک خود به آراء شخصیت ها و مکاتب فکری خود در گذشته های تاریخی اشان نقب می زنند. ما چرا چنین نمی کنیم؟ این سوال، سوالی بزرگ، ویرانگر و چالش برانگیز است. موافقان و مخالفان زیادی را می آفریند. البته احتمالا پیامدخیز هم باشد. مگر پرسش ها و مباحث موافق و مخالف در غرب بی پیامد بوده است؟ البته تفکر الزامات خود را دارد یا الزمات خود را می طلبد. چه باک! ویژگی متفکران شجاعت و خطر کردن هم بوده است. از جام شوکران خوردن سقراط بگیرید تا دیگر موارد.

هیچ چیز به اندازه ی تفکر فرهنگ پرور و فرهنگ ساز نیست. تفکر زنده که مواجهه ی منطقی با مسایل روز و مهم جامعه می کند هم موجب بالندگی تفکر و سیستم سازی فکری می شود و هم موجب رشد و ارتقاء کمی و کیفی فرهنگ جامعه را در پی دارد.

همیشه هم نیازی به تیز نوشتن نیست. نگارش های بهداشتی هم میسر است. غرب را نگاه کنید. آموخته اند که از واژگان تند و احساسی و عاطفی و هیجانی پرهیز کنند. مهم پرداختن و سر باز نزدن از مواجهه با مسائل و مشکلات است. در حالی که، مترجمان با ترجمه صرف، بیش از هر چیز عافیت طلبی و رفع مسوولیت از خویش می کنند. خطر دیگر نوع فعالیت آنها یعنی ترجمه صرف، این است که موجب عادت دادن جامعه به نیندیشیدن و تنبلی ذهن قومی و نهادینه شدن صفت خودباختگی و محافظه کاری و جستجوی راه کار مشکلات و مسایل در متون علمی غرب فکری می شوند. گدایی مستمر اندیشه از غرب موجب می شود فرهنگ پیش رو از آن غربیان شود و فرهنگ پس رو از آن ما.

اگر فلاسفه ی غربی به نیک و بد پرداخته اند، باید دید که چرا متفکران ایرانی به چیستی نیک و بد (اخلاق) نپرداخته اند. اگر فلاسفه ی غربی به تجزیه و تحلیل مفاهیم می پردازند ما نیز باید همین کار (روش تجزیه و تحلیل) را از آنان بیاموزیم. دکتر الوانی وقتی در کتاب مدیریت عمومی می خواهد در باره ویژگی های مدیریتی ایران بپردازد، برای پیشگیری از هر نوع پیامد سوء به بررسی مسائل اداری کشورهای خاور دور می پردازد. به راستی باید پرسید که اگر کسانی مانند مهدی بازرگان، حسن نراقی و صادق زیبا کلام و دیگران به توصیف صفات منفی انسان و جامعه ایرانی پرداخته اند، چه پیامد سوئی جز شهرت افزون تر نصیب اشان گشته است؟

همان طور که هیدگر گفته است، تفکر و نظریه افلاطون در باره حقیقت است. از آن جا که حقیقت همیشه حقیقت است، نوشته های افلاطون نیز همیشه نو است و هیچ گاه کهنه نمی شود. حقیقت چیزی نیست که متعلق به یک جغرافیای زمانی معین باشد. حقیقت مرزهای زمانی و مکانی را در هم می شکند. حقیقت خود را فرا زمانی و فرا مکانی کرده است. حقیقت  همواره متعلق به زمان حال تاریخ است. از حقیقت پژوهی تقلید اندیشی یا اندیشه مقلدانه یا حفظ سنت در نمی آید. حضور حقیقت همیشه تازه است. زیرا حقیقت همیشه ظهور وجود (خدا) است.

وضعیت دانشگاه های ما به وجود (حقیقت) وضعیت فراموشی، نسیان و کرختی است. زیرا فکر دانشگاهی به وجود (حقیقت) نظر ندارد. توجه اش معطوف به حقیقت وجود نیست. دانشگاه ایرانی نسبت به حق�

ایران به پنج منطقه (ایالت) تقسیم شد 1/4/93


معاون توسعه مدیریت و منابع انسانی وزیر کشور از تقسیم بندی استانهای کشور به 5 منطقه خبر داد و گفت: استان هایی که دارای اشتراکات و همجواری هستند به منظور هم افزایی و تبادل تجربه در یک منطقه قرار گرفته اند و جلسات مشترکی را برگزار می کنند.
به گزارش مشرق، جواد ناصریان در گفت وگو با خبرنگار سیاسی ایرنا اظهار داشت: یکی از برنامه ها که توسط وزیر کشور ابلاغ شده این بود که بتوانیم استانها را به چند منطقه تقسیم کنیم و استانها از تجربه های یکدیگر بهره بگیرند.

وی ادامه داد: هدف از تقسیم بندی استانها ایجاد هم افزایی، انتقال تجربه ها، تبادل اطلاعات و توسعه منطقه ای بود.

معاون توسعه مدیریت و منابع انسانی وزیر کشور درباره توسعه منطقه ای در میان استانها، گفت: یکی از مهمترین اهداف این بود که به جای توسعه خود استان ها، منطقه ها را توسعه دهیم و این مهم یکی از اولویت ها به حساب می آید.

ناصریان یاد آور شد: تشکیل 5 منطقه باعث شد تا به جای آنکه استانها مسیر طولانی را طی کرده و برای رفع مشکلات به تهران بیایند موضوعات مشترک خود را با استان های همجوار مطرح کنند و راه حل مناسب را بیاندیشند.

وی اضافه کرد: در منطقه بندی استان های کشور به همجواری، محل جغرافیایی و اشتراکات توجه شده است.

معاون توسعه مدیریت و منابع انسانی وزیر کشور در خصوص جلسات استان های تقسیم شده به 5 منطقه در کشور گفت: این جلسات هر 2 ماه یک بار و به صورت چرخشی در استان های زیر مجموعه هر منطقه برگزار می شود؛ در هر جلسه استاندار استان میزبان ریاست جلسه را برعهده دارد.

ناصریان تصریح کرد: هر منطقه یک دبیرخانه ثابت در استان درجه یک گروه دارد و دبیر خانه ای هم در دفتر ستاد مرکزی(وزارت کشور) تشکیل شده است.

معاون وزیر کشور 5 منطقه را بدین شرح اعلام کرد:

منطقه 1: استانهای تهران، قزوین، مازندران، سمنان ، گلستان، البرز و قم.

منطقه 2:استانهای اصفهان، فارس، بوشهر، چهار محال بختیاری، هرمزگان و کهکیلویه و بویراحمد.

منطقه 3: آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، اردبیل، زنجان، گیلان و کردستان.

منطقه 4: کرمانشاه، ایلام، لرستان، همدان، مرکزی و خوزستان.

منطقه 5: خراسان رضوی، خراسان جنوبی، خراسان شمالی، کرمان، یزد و سیستان و بلوچستان.



معاون توسعه مدیریت و منابع انسانی وزیر کشور با اعلام این مناطق و اسامی استان ها، گفت: دبیرثابت هر کدام از این مناطق تهران، اصفهان،آذربایجان شرقی، کرمانشاه و خراسان رضوی هستند.

ناصریان زمان جلسات منطقه ای را هر دو ماه دانست و گفت: البته بر حسب ضرورت و فوریت شاید این جلسات زودتر برگزار شود که بستگی به خود استانها و شرایط آنها دارد.

وی اضافه کرد: جلسات مناطق کشور از سال گذشته آغاز شده و در سطح استانداران برگزار شد که البته این کارگروههای منطقه ای در سطح معاونین و مدیران کل نیز برگزار می شود.

معاون توسعه مدیریت و منابع انسانی وزیر کشور خاطر نشان کرد: این منطقه بندی استان ها درجهت هم اندیشی برای مسایل اقتصادی منطقه ، ایجاد هماهنگی در اجرای سیاست های عمومی دولت، ایجاد وحدت رویه در اجرای قوانین و مقررات منطقه ، ایجاد تعامل میان ستاد و مناطق و به منظور تبادل تجربه ها است.

ناصریان همچنین خاطر نشان کرد: در کنار این کارگروه های منطقه ای، 5 کارگروه تخصصی هم بر اساس دستور وزیر کشور ایجاد شده که معاونان وزیر در هر کدام از کارگروه ها مسوولیت دارند.

معاون وزیر کشور اظها داشت: کارگروه تولید، سرمایه گذاری ، توسعه منطقه ای، مرز و تحول اداری تشکیل شده و برنامه های آن نیز در حال اجرا است.