ترا غمگین نمی خواهم ای فرزند
من این چهره ی غمناکت را نمی خواهم دید
برو شاد باش و شادی کن و با جوانان بنشین
منشین در کنج این خانه
مزن زل در سقف اتاقت
برو بیرون از خانه
برو باشگاه برو تفریح کن با رفیقانت
می گوید من از این خانه نخواهم رفت بیرون
در بیرون از این خانه
نیست هیچ چیزی که دلم را با آن کنم شاد
خداوندا چرا نفرین خود بر نمی داری از این شهر طلسم گشته
خداوندا من از تو جز برداشتن طلسم از این کشور چیزی نمی خواهم
تاریکی را ببر نور را برگردان به این کشور